پروتکل درمانی و پکیج آموزشی مشاوره گروهی هوش هیجانی (docx) 1 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 1 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
دوازده جلسه آموزش هوش هیجانی
Contents TOC \o "1-3" \h \z \u دوازده جلسه آموزش هوش هیجانی PAGEREF _Toc23847250 \h 1چکیده: PAGEREF _Toc23847251 \h 1تعریف مفهوم استرس والدگری: PAGEREF _Toc23847252 \h 37نظریه های استرس والدگری: PAGEREF _Toc23847253 \h 38نظریه ی استرس والدین –کودک – روابط کودک و والدین : PAGEREF _Toc23847254 \h 38نظریه ی تنش های روزمره : PAGEREF _Toc23847255 \h 391-کودک و نقش والدگری علل استرس: PAGEREF _Toc23847256 \h 422-ارزیابی استرس : PAGEREF _Toc23847257 \h 433-مکانیسم های سازگاری: PAGEREF _Toc23847258 \h 44پرسشنامه هوش هیجانی: PAGEREF _Toc23847259 \h 55
چکیده:
پژوهش حاضر به بررسی اثر بخشی آموزش هوش هیجانی بر استرس والدگری مادران کودکان با معلولیت جسمی –حرکتی در شهرستان زنجان پرداخته است .به همین منظور در کنار سوال پژوهش مبنی بر "تعیین تاثیر آموزش مولفه های هوش هیجانی بر کاهش استرس والدگری مادران کودکان با معلولیت جسمی – حرکتی در شهرستان زنجان " سه سوال فرعی دیگر برای تعیین تاثیر آموزش مولفه های هوش هیجانی بر کاهش استرس حوزه کودک ،کاهش استرس حوزه والدینی و کاهش استرس حوزه زندگی مادران کودکان جسمی – حرکتی مطرح و بررسی شده است .روش انجام پژوهش نیمه تجربی و به صورت طرح پیش آزمون و پس آزمون با دو گروه گواه و آزمایش بود که در آن به مادران کودکان جسمی – حرکتی در دوازده جلسه آموزش هوش هیجانی داده شد .جامعه ی آماری نیز کلیه ی مادران کودکان جسمی – حرکتی شهرستان زنجان در سال تحصیلی 93-92 بوده است. از بین مادران 30 نفر که نمرات استرس بالا و حداقل تحصیلات متوسطه داشتند به صورت انتصاب تصادفی ساده در دو گروه آزمایش و کنترل انتخاب شدند.ابزار اندازه گیری برای سنجش استرس والدگری مادران ،.شاخص تنیدگی والدینی(PSI) بود که ضریب پایایی آن0/81 بدست آمد .پس از گرد آوری داده ها به منظور تجزیه و تحلیل آماری نیز از روش آزمون T مستقل استفاده شد .
نتایج پژوهش نشان داد :
-پس از بررسی نمرات پیش آزمون استرس والد گری ،تفاوت معناداری بین میانگین های پس آزمون استرس والدگری دو گروه گواه و آزمایش از مادران کودکان جسمی حرکتی مشاهده شد ( 5% P=).
- پس از بررسی نمرات پیش آزمون استرس حوزه کودک ،والدینی و زندگی ،تفاوت معناداری بین میانگین پس آزمون حوزه کودک ،والدینی و زندگی دو گروه گواه و آزمایش از مادران کودکان جسمی – حرکتی مشاهده شد( 5% P=).
بنابراین با توجه به توانایی هوش هیجانی به عنوان عامل موثر در کاهش استرس والدگری مادران کودکان جسمی – حرکتی ، می بایست این مداخله مورد توجه و تاکید مشاوران و درمانگران قرار گیرد.
کلیدواژگان :
استرس والدگری ،آموزش هوش هیجانی ،معلولیت جسمی – حرکتی ،مادران
محتوای جلسات کارگاه ها:
جلسه ی اول :
موضوع:معارفه و توجیه آزمودنی
روش کار :در این جلسه ابتدا به معرفی مدرس(پژوهشگر)،رشته ی تحصیلی ،درجه تحصیلات و علایق پژوهشی او پرداخته شد ،پس از معرفی مدرس ،شرکت کنندکان هر یک خود را معرفی کرده و از هر یک خواسته شد که هدف و انتظار خود را از این دوره آموزشی بیان کنند .
پس از انجام معارفه اعضای گروه ،در مورد هدف برگزاری این دوره ،روش اجرا ،قوانین ،تعداد جلسات مورد نظر ومدت زمان هر جلسه با آنها صحبت های لازم به عمل آمد و به سوالات آنها پاسخ داده شد .در انتهای جلسه تنفس شکمی و تصویر سازی ذهنی به اجرا درآمد.
جلسه ی دوم :
موضوع: آشنایی با هوش هیجانی و تفاوت آن با بهره هوشی
فعالیت ها : ابتدا تنفس شکمی با هدایت رهبر گروه صورت گرفت .سپس به معرفی هوش هیجانی و تفاوت آن با بهره هوشی در قالب داستان حادثه فینیس گیج پرداخته شد :
روش کار :
رهبر گروه :قصه ی هوش هیجانی از یکی از روز های تابستان 1848 در یک شرکت راه آهن سازی در یکی از ایالت های آمریکا شروع شد. شاید ذهن قرن بیست و یکمی شما فکر کند که چند روانشناس در یک گروه تحقیقاتی مثلا روی کارگرهای آن کارخانه کار کرده اند و فهمیده اند که هوشی به نام هوش هیجانی هم وجود دارد.اما وسط قرن نوزدهم حتی هنوز علمی به نام علم روانشناسی وجود نداشت.اما اتفاقی که در آن شرکت راه آهن سازی افتاد آن قدر مهم بود که بعد ها نظریه پرداز های هوش هیجانی به آن استناد کردند.
فینیس گیج ،سرکارگر کار درست شرکت راه آهن سازی برلینگتون ،ساعت 4.30 بعد از ظهر 13 سپتامبر دچار یک حاثه وحشتناک شد .میله ای که فینیس با آن کار می کرد بر اثر انفجار پرتاب شد ،از زیر چشم چپش رد شد ،صورتش را سرخ کرد ،از بالای سرش بیرون آمد و چند متر آن طرف روی علف ها افتاد .با اینکه فینس نه بیهوش می شود،نه قدرت حرف زدن و فکر کردنش تغییر می کند و نه حتی یادش می رود که ساعت خروجش را بزند(!)اما از آن بعد از ظهر لعنتی به بعد همه کسانی که او را می شناسند حس می کنند که فینیس عوض شده است :آقای گیج به شدت تندخو و زود رنج شده بود ،فحش های چارواداری می داد و بر اساس حس و حالش دستور می داد .او دیگر نمی توانست هیجان هایش را کنترل کند .انگار میله ای که از سرش گذشته بود بخشی از مغز را که مسئول راست و ریست کردن احساسات است را با خودش برده بود .نوعی توانایی که روانشناس ها نزدیک به 150سال بعد نام آن را "هوش هیجانی "گداشتند.
همان طور که گفته شد وقتی فینیس گیج دچار آن حادثه عجیب و غریب شد هنوز نه روانشناسی به وجود آمده بود و نه عصب شناسی آن قدر پیشرفت کرده بود که نام "هوش هیجانی " را روی توانایی از دست رفته سرکارگر بگذارند .حتی چند دهه بعد وقتی که تازه مفهوم "هوش "داشت مطرح می شد روانشناس ها بیشتر دنبال توانایی های عقلانی آدم ها بودند و نه توانایی هیجانی شان.
تا همین 20سال پیش اگر کسی نام هوش را می آورد همه ناخود آگاه یاد نام "آی کیو" می افتادند .آی کیو عددی است که به شما می گوید توانایی های شناختی و عقلانی شما (مثل حافظه ،اطلاعات عمومی درک مطلب ،توانایی های ریاضی و.........)چه قدر است .آی کیو یعنی بهره هوشی .اگر شما به یک روانشناس مراجعه کنید و بخواهید هوش شما را بسنجد در بهترین حالتیک تست هوش وکسلر روی شما اجرا می کند که تنها توانایی های عقلانی را می سنجد .اما آیا هوش فقط محدود به همین توانایی های عقلی می شود ؟پیاژه روانشناس مشهور قرن بیست هوش را توانایی انطباق با محیط های جدید تعریف می کند .اما آیا آی کیو می توانست پیش بینی کند که ما چقدر می توانیم با محیط اطرافمان منطبق شویم ؟تحقیق ها می گویند آی کیو در بهترین حالت فقط می تواند موفقیت تحصیلی ما را پیش بینی کند .اما دور و بر ما چه قدر معدل الفی وجود دارد که آدم های موفقی در محیط کار یا در زندگی خانوادگی نیستند .اولین بار یک روانشناس مشهور به نام ثراندایک از یک هوش متفاوت به نام هوش اجتماعی یاد کرد که می خواست این نقص را جبران کند .او می گفت هوش اجتماعی یعنی کنار آمدن با مردم .بعد از او گاردنر از هوش های چند گانه یاد می کند .به نظر گاردنر هوش فقط محدود به تونایی های عقلانی نیست .هوش زبان شناختی ،هوش موسیقایی،هوش بدنی ،هوش بصری ،هوش ریاضی ،هوش درون فردی ،هوش بین فردی و هوش طبیعت شناختی هشت نوع هوشی بود که گاردنر از آن ها نام برد.
بعد از گاردنر دقیقا در سال 1990 دو دانشمند به نام های مایر و سالووی هوش های درون فردی و میان فردی را باهم ترکیب کردند و نام هوش هیجانی را برای اولین بار به دنیای روانشناسی اضافه کردند . آنها می گفتند هوش هیجانی یعنی "توجه به احساسات خود و دیگران ،فرق گذاشتن بین آنها و استفاده از این اطلاعات برای بهتر فکر کردن و بهتر عمل کردن ".
رهبر گروه ابتدا با این پرسش( چه فرقی با هم دارند ؟IQوEQ)به شنیدن و جمع آوری دیدگاه های اعضای گروه می پردازد سپس جمع بندی زیر را انجام می دهد :
فرق هایی که هوش هیجانی و هوش شناختی با هم دارند باعث شده که هوش هیجانی این قدر در دنیا سر و صدا کند و به عنوان یکی از مهارت های زندگی در همه دنیا تدریس شود .دو فرق اساسی این دو هوش این ها هستند :
هوش هیجانی را می توان فرا گرفت اما هوش شناختی را نه .
تا جایی که روان شناسان توانسته اند در مورد تاثیر وراثت و محیط روی هوش تحقیق کنند به این نتیجه رسیده اند که هوش شناختی بیشتر تحت تاثیر وراثت است . آنها می گویند حداکثر هوشی که ما میتوانیم داشته باشیم قبلا توسط ژن هایمان معلوم شده است و محیط ما می تواند در نهایت همان حداکثر را تامین کند و نه بیشتر .اما هوش هیجانی مهارتی است که می توان آن را آموخت .در یک کلام آی کیو را نمی شود از یک حدی بالاتر برد اما آی کیو را چرا .
هوش هیجانی موفقیت در زندگی را پیش بینی می کند و هوش شناختی موفقیت در تحصیل.
هوش شناختی در بهترین حالت می تواند به ما بگوید نمره های مدرسه و دانشگاهمان چه قدر بالا و پایین می شود اما به ما نمی گوید آیا بعد از تحصیل در زندگی شغلی و خانوادگی آدم موفقی هستیم یا نه .اما هوش هیجانی است که آدم های موفق را از آدم های ناموفق جدا می کند .به این قضیه جور دیگری هم می شود نگاه کرد. هوش شناختی کف موفقیت یک آدم راتخمین می زند اما سقف موفقیت او با هوش هیجانی است.
در نهایت رهبر گروه به معرفی مولفه های هوش هیجانی و ضرورت کاربست آن در ارتباط با مشکلات و فشار روانی اعضای گروه صحبت کرد .
جلسه ی سوم :
موضوع :خود آگاهی و کشف هیجانات خودمان و دیگران، آشنایی با انواع هیجانات ساده و پیچیده و تفاوت آنها،درک هیجانات در خود و دیگران
فعالیت :رهبر گروه ابتدا از اعضای گروه می خواهد تعریف خود را از هیجان بگویند :هر فردی نظر و دیدگاه خود را از هیجان بیان می کند .سپس رهبر گروه به وسیله ی جمع بندی گفته های آنها به تعریف هیجان می پردازد بعد از آن ابتدا با هم اندیشی اعضای گروه به تقسیم بندی هیجان ها ،تفاوت آنها و درک آنها در خود و دیگران پرداختند .
روش کار :
رهبر گروه :هیجان ها اصلا چی هستند ؟
بر خلاف توانایی های عقلانی مثل "استدلال "یا "حافظه "تعریف هیجان خیلی مشکل است . البته وقتی پای احساسات ،عاطفه و هیجان وسط باشد همه ما می دانیم داریم از چه چیزی حرف می زنیم اما نمی توانیم دقیقا تعریفش کنیم .قدر مسلم این است که هیجان ها هم مانند انگیزه ها ما را به حرکت وا می دارند .واژه لاتین هیجان با واژه لاتین حرکت هم ریشه هستند .غیر از این بر خلاف توانایی های عقلی که تقریبا ثابت هستند هیجان به اصطلاح بالا و پایین دارد.
روانشناس ها برای این که از شر تعریف دقیق هیجان راحت شوند ولی یک تعریف از آن هم داده باشند آن را به سه بخش انگیختگی فیزیولوژیک (مثلا ضربان قلب)،تجربه هشیارانه (نام گذاشتن روی هیجان مثلا عصبانیت ) و مولفه رفتاری (مثلا دلم می خواست خفه اش کنم )تقسیم می کنند و می گویند همه هیجان ها این سه بخش را دارند .
رهبر گروه از اعضای گروه می پرسد چند نوع هیجان داریم و اعضای گروه هر کدام به شمردن هیجان هایی که می شناسند می پردازند ،رهبر گروه بعد از گوش دادن فعال به حرف های اعضا به تقسیم بندی هیجان روی برد می پردازد:
رهبر گروه : معمولا وقتی پای تقسیم بندی هیجان ها وسط می آید ،روانشناس ها از شش هیجان اصلی که در همه فرهنگ ها ی دنیا از نیویورک گرفته تا بیسائو وجود دارد می گویند :ترس ،خشم ،تعجب ،شادی ،اندوه و نفرت .جالب این جاست که تظاهر این هیجان ها در صورت هم در فرهنگهای مختلف دنیا به یک شکل است.
رهبر گروه جدول زیر را به هر کدام از اعضای گروه پخش می کند:
جدول زیر به شما کمک میکند ریزترین جزئیات دیدنی و شنیدنی یک هیجان را تشخیص دهید:
هیجاندهانچشم ها و ابرو هاصدا و کلامسر و بدنشادیلبخندلبخندی که احتمالا دندان ها هم دیده می شوندچین خوردن دور چشم هاتند حرف زدن ،بلند حرف زدن،خندیدنبالا و پایین پریدن،کف زدن ،تکیه دان به عقب ،بازکردن دست ها و رقصیدن البته آن ور آباندوه لب ان شکل ،اخم کردن ،پایین آمدن لب ها و فک گریه کردن ،پایین آمدن پلک ها ،بالا رفتن قسمت های درونی ابروهاکمی یواش تر حرف زدن ،هیجان کمتر ،احتمالا نامفهوم حرف زدن ،آه های قابل شنودشانه های پایین افتاده ،ماهیچه های شل شده پایین بودن سر ،بی حرکت ماندن ،عدم فعالیت خشماخم کردن ،به هم فشرده شدن فک ها ،بسته بودن دهان خیره شدن ،جمع کردن ابروکمی سریع تر حرف زدن ،بسیار بلند تر حرف زدن ،شکسته و بسته حرف زدن ،قطع کردن صحبت دیگرانتکان خوردن سر ،حالت های نشان دهنده حمله (مثل مشت های گره کرده،سوراخ ها بینی بزرگ شده ،صورت سرخ ،سیخ دن بدن)ترسدهان خشک ،لب های لرزان ،به هم خوردن دندان ها چشم های بسیار باز شده ،تند تند پلک زدن ،گریه کردنبسیار سریع تر و بسیار بلند تر حرف زدن ،صدای خشک یا غیر منظم ،نامرتب نفس کشیدن ،جیغ زدنخود را عقب کشیدن ،در جای خود خشک شدن ،پیچ و تاب خوردن ،عرق کردن کف دست ها ،ماهیچه های خشکتعجبدهان باز ،اندکی بالا آمدن گوشه های دهان دهان باز ،اندکی بالا آمدن گوشه های دهان در جای خود بی حرکت شدن ،سکوت یا بلند و با هیجان حرف زدندهان خود را با دست پوشاندن یا در جای خود خشک شدنتنفرلب بلا گره خورده ،دیده شدن احتمالی زبانلب بالا گره خورده ،دیده شدن احتمالی زبانبسیار یواش تر و آرام تر حرف زدن ،غر غر کردن ،صداهای گلویی درآوردن (مثل ایخ ،ای)سر به عقب برگرداندن یا به طرف عقب برگشتن ،چین به دماغ انداختن
رهبر گروه :هیجان ها ،شدت و خوشایندی
قبل از اینکه برسیم به هیجان های پیچیده تر باید بدانید که همین هیجان های شش گانه هم خودشان تقسیم بندی دارند .در یک تقسیم بندی معروف هیجان ها به هیجان های منفی و مثبت تقسیم می شوند .در این شش هیجان تنها هیجان مثبت شادی است .هیجان های مثبت باعث می شوند که ما کارهایمان را راحت تر و با انگیزه تر انجام دهیم .هیجان های منفی هم البته گاهی کار بد مثبت دارند .مثلا ترس باعث فرار می شود که عامل بقاست اما معمولا تاثیرات منفی هیجان های منفی بیشتر است .
اما طبقه بندی جدی تر از این هیجان ها ،طبقه بندی بر اساس شدت آن هاست .معمولا ما هیجان ها را به آن شدتی که در جدول قبلی آمد تجربه نمی کنیم .اگر کمی به واژه هایی که توی سرمان می چرخند برای اینکه هیجان ها را توصیف کنند دقت کنیم دستمان می آید که برای هر هیجان اصلی چندین واژه خفیف و شدید داریم .
رهبر گروه :
تمرین : دقت کردن به مثبت یا منفی بودن و شدید یا خفیف بودن یک هیجان می تواند ما را در تشخیص هیجان هایمان دقیق تر کند .با استفاده از روحیه سنج که در کاربرگ های شما است هیجانی که در حال حاضر تجربه می کنید را روی نمودار علامت بزنید :
رهبر گروه : این جدول ها نام هایی است که ما به هیجان های اصلی بر اساس واژه ها می دهیم تقسیم بندی کرده است:
شدت احساسات شدیدمتوسطخفیفشادیبا سعادت شادبه وجو آمدهمفتخرمسروراز خود بی خود خوشآسودهبشاشخوبخرسندقانعراضیخوشحال خوشنوداندوهافسردهسرخوردهتنهامغموممحزونناامیدنکبت آمیزدل شکستهناراحتپریشانناشادبی ثباتبدناراضیدر خود فرو رفتهخشمدیوانهآتشیبسیار عصبیغضبناکخشمناکمتلاطمناراحتعصبانیبیزارمتنفرآشفتهزود رنجحساسبی حوصلهترسوحشت زدهاز ترس خشک شدهنفس بند آمدنهولناکترسوترسیدهبیمناکشوکهنگرانعصبیخجالتیمضطربناراحتشرمپشیماننادمبی ارزشرسوابی اعتباربدنامپوزش آمیزافتراپستگناهکارشرمندهسرخوردهخجالت زده
هیجان های پیچیده
رهبر گروه :حتما شما هم در درون خودتان دنبال هیجان هایی می گردید که تا به حال نامی از آنها برده نشده است .درست است هیجان ها معمولا به شفافیت و شدت هیجان های اصلی نیستند .هیجان ها ترکیبی تر و پیچیده تر از آنی هستند که بشود تنها شش طبقه تقسیمشان کرد .بعضی ز روانشناس ها با اضافه کردن دو طبقه دیگر به هیجان های اصلی هیجان های مرکب را نیز به تقسیم بدی خودشان اضافه کرده اند.
در طبقه بندی بالا ترکیبی از ترس و پذیرش"سلطه پذیری"،ترکیبی از خوشی و پذیرش"عشق"،ترکیبی از خوشی و انتظار "خوش بینی "،ترکیبی از عصبانیت و انتظار "پرخاشگری"،ترکیبی از عصبانیت و نفرت "اهانت"،ترکیبی از اندوه و نفرت"ندامت "،ترکیبی از اندوه و تعجب "یاس" و ترکیبی از تعجب و ترس "هیبت "نامیده شده است .
رهبر گروه :
تکلیف منزل :حالا که تا حدی با هیجان ها آشنا شدید وقت آن است که بیشتر در خودتان دقت کنید و ببینید که وقتی هیجان های مختلف را تجربه می کنید کدام نشانه های بدنی را نشان می دهید:
وقتی عصبانی می شوم
.............................................................................................................................................................
وقتی خوشحال می شوم
.............................................................................................................................................................
وقتی می ترسم
............................................................................................................................................................. وقتی احساس تنهایی می کنم
............................................................................................................................................................. وقتی هیجان زده می شوم
...........................................................................................................................................................
جلسه ی چهارم :
موضوع :درک هیجان ها و همدلی،آموزش مهارت های اجتماعی ،ایجاد ارتباط موثر
فعالیت ها : اول جلسه تنفس شکمی با هدایت یکی از اعضای گروه صورت می گیرد . در این جلسه اعضای گروه سعی می کنند ابتدا به این سوال پاسخ دهند که چرا هیجان ها ایجاد می شوند و این حالات چه تاثیری روی رفتارشان دارد؟سپس به بحث و بررسی عواقب هیجانی شدن می پردازند و سپس با کشف علل ایجاد هیجان ها و تاثیر آنها روی رفتار فرد بحث همدلی دیگران و درک علل رفتار آنها مطرح می شود.
در نهایت بیان تکلیف منزل اعضای گروه صورت گرفت .
روش کار :
رهبر گروه : اگر تشخیص هیجان ها مثل الفبای یک زبان باشد ، درک هیجان ها یعنی دانستن طرز کار زبان. این که هر کلمه ای چه معنایی دارد، کجای جمله می آید و فرق بین فعل ها و اسم های مختلف در چیست. اگر این مثال بیشتر گیجتان کرده و خیلی دل خوشی از آموختن زبان ندارید، در یک کلام درک هیجان ها یعنی این که بدانیم هر هیجانی چرا در ما به وجود آمده و حالا که در ما به وجود آمده ممکن است چه عواقب مثبت یا منفی برای ما داشته باشد. همان طور که تشخیص هیجان ها دو بخش تشخیص در خودمان و تشخیص در دیگران داشت ، درک هیجان ها هم هم مربوط به هیجان های خودمان می شود و هم مربوط به هیجان های دیگران .
چرا این طوری شدم؟
این که ما بفهمیم چرا غمگین شده ایم ، چرا شاد شده ایم ، چرا ترسیده ایم یا کمی پیچیده تر چرا از یک نفر خوشمان می آید یا بدمان می آید از تشخیص هیجان هم واجب تر و مهم تر است . روی هم رفته برای هر کدام از هیجان های اصلی می توان یک علت کلی ذکر کرد. اما همین علت کلی می تواند در زندگی شخصی هر نفر یک معنی جزیی داشته باشد . مثلاً اندوه معمولاً به خاطر از دست دادن یک چیز ناشی می شود . برای یک نفر این از دست دادن می تواند گم کردن یک روان نویس باشد ، برای یک نفر رفتن معشوق و برای یک نفر مرگ مادر . این که دقیقاً بدانید چه چیزی باعث چه حسی در شما شده است می تواند به شما کمک کند که هم بهتر خودتان را بشناسید و هم بهتر هیجان هایتان را مدیریت کنید . جدول زیر نشان می دهد که هر کدام از هیجان ها معمولاً از کدام علت ناشی می شوند :
هیجان علت اندوهاز دست دادن چیزی خوش حالی به دست آوردن چیزی خشمموضوعی غیر منصفانهتعجبامری غیر منتظرههراستهدید احتمالی تنفر چیزی نامطبوع
پس می توان جدول قبلی را این طور کامل کرد:
هیجانعلتمعلولاندوهاز دست دادن چیزی پایین رفتن انگیزه خوش حالیبه دست آوردن چیزی ظاهر کردن خوش حالی و اشتیاق برای ادامه دان خشم موضوعی غیر منصفانهفکرهای منفی و دفاع از خود تعجب امری غیر منتظرهاول توقف فکر و بعد توجه کردن هراس تهدید احتمالی فکر به راه فرارتنفر چیزی نامطبوع رنجاندن و یا از بین بردن منبع تنفر
رهبر گروه :(تمرین) براساس جدول بالا آخرین باری که یکی از هیجان ها را تجربه کرده اید را به یاد بیاورید و ببینید که آن هیجان چه علتی داشته اند و باعث چه رفتارها و فکرهایی در شما شده اند .
هیجان علتمعلولاندوهخوش حالیخشمتعجبهراستنفر
همدلی ، درک هیجان های دیگران
رهبر گروه :هر چه تا این جای جلسه گفته ایم در مورد این بود که چه طور بفهمید هیجان های خودتان از کجا و آمده اند و با خودتان چه کار می کنند. اما در مورد دیگران چه طور؟ آیا فهمیدن این که دیگران چرا این هیجان ها را دارند و ممکن است بعد از هر هیجانی چه رفتاری انجام دهند به بهبود رابطه های ما کمک نمی کند؟ روان شناس ها به این مهارت می گویند همدلی ، یعنی دیدن جهان از زوایه دید دیگران .
در نظر گرفتن حالت هیجانی دیگران و دانستن تاثیر آن بر رفتارهایشان باعث می شود که هم ما دیگران را بهتر درک کنیم و هم با ورود نامناسب به دنیای هیجانی شان روز آن ها و خودمان را خراب نکنیم .
رهبر کروه:تمرین همان تمرین قبل را که در مورد هیجان های خودتان انجام دادید در مورد دوستان صمیمی یا دور و بری هایتان انجام دهید . سعی کنید دقیقاً از دید او به دنیا نگاه کنید و منصفانه ترین احتمالات را در نظر بگیرید.
هیجان چرا این جوری شد؟ چه تاثیری توی رفتارش داشت؟ اندوهخوش حالیخشمتعجبهراستنفر
هیجانی شدن چه عواقبی دارد ؟
رهبر گروه :هر هیجانی چه مثبت و چه منفی باعث ایجاد فرایندهای فکری و رفتاری خاصی در ما می شود. وقتی که شادیم سازگار تریم و ذهنمان برای فکرهای تازه تر آماده دتر است، وقتی غمگینیم انگیزه ای برای هیچ کاری نداریم ، وقتی خشمگینیم فکرهای منفی درسرمان وول می خورند و می خواهیم یک جوری از خودمان دفاع کنیم، وقتی متعجب می شویم یک لحظه ذهنمان ایست می دهد و نمی توانیم هیچ فکری کنیم و بعد بر عکس توجه بیشتری به موضوع تعجب آور می کنیم ، وقتی ترسیده ایم اول متوقف می شویم و بعد نبال راه فرار از موقعیت می گردیم و بالاخره وقتی که از چیزی متنفر می شویم می خواهیم یک جوری منبع تنفرمان را نابود کنیم چه با رنجاندن چه با رو برگرداندن .
پلاچیک ، روان شناسی که متخصص هیجان هاست در نموداری به نام چرخه هیجانی این تاثیرات هیجان بر رفتار ما را نشان داده است:
رهبر گروه :(تمرین)
براساس جدول صفحه قبل آخرین باری که دچار یکی از این هیجان ها شده اید را بنویسید و فکر کنید که دقیقا چه چیزهایی باعث این هیجان ها شده اند ؟
هیجان چه چیزی باعث شد این طور حس کنید؟ اندوهخوش حالیخشمتعجبهراستنفر
رهبر گروه :(تمرین) براساس جدول بالا آخرین باری که یکی از هیجان ها را تجربه کرده اید را به یاد بیاورید و ببینید که آن هیجان چه علتیر داشته اند و باعث چه رفتارها و فکرهایی در شما شده اند .
هیجان علت معلول اندوهخوش حالیخشمتعجبهراستنفر
جلسه ی پنجم :
موضوع :تنظیم و مدیرت هیجان ها
فعالیت ها :در این جلسه بعد از انجام تنفس شکمی ، رهبر گروه با سوال هیجان چه قدرش خوب است ؟ به اهمیت هیجان متعادل می پردازد و از مضر بودن هیجانی شدن زیاد صحبت می کند ،سپس از اعضای گروه خواسته می شود تا روش های عملی که هر کدام برای کنترل و مدیریت هیجان های خود استفاده می کنند نام ببرند .سپس رهبر گروه با کمک اعضای گروه به تقسیم بندی و جمع بندی انواع روش های تنظیم هیجان ها می پردازد.
روش کار:
هیجان چه قدرش خوب است ؟
رهبر گروه :در علم روان شناسی یک منحنی مشهورu شکل وجود دارد که به ما می گوید که برانگیختگی هیجانی چه قدرش خوب است . جالب است بدانید که برانگیختگی هیجانی کم نه تنها خوب نیست، بلکه کارکرد ما را کم می کند. همه ما برای این که انگیزه داشته باشیم کاری را پیش ببریم به کمی استرس نیاز داریم . استرس نمک زندگیست. اگر خیلی زیاد باشد یا خیلی کم زندگی ما خوب پیش نمی رود اما یک استرس متوسط تضمین می کند که ما پیش برویم. انگیختگی خیلای کم یعنی این که ما کند و بی حوصله و بی انگیزه ایم و انگیختگی خیلی زیاد یعنی این که هیجان دارد زندگی روانی ما را می بلعد . مهارت مدیریت هیجان به ما یاد می دهد که چه طور ذهنمان را به همان برانگیختگی متوسط برسانیم .
مهارت تنظیم هیجان ها به ما یاد می دهد که چه طور هیجان هایمان را در سطحی نگه داریم که بهترین کارکرد را داشته باشیم .
رهبر گروه :چه طور هیجان های خودمان را تنظیم کنیم ؟
برای کنترل هیجان لااقل روی کاغذ راه های فروانی وجود دارد .
رهبر گروه: (بحث) به نظر شما چه راه هایی برای تنظیم و کنترل هیجان ها وجود دارد ؟
در این قسمت راه های ساده و پیچیده کنترل هیجان ها ردیف شده است :
1. سرکوب کردن
می شود هیجان را سرکوب کرد. می توان خود دار بود. همه ما این را تجذبه کرده ایم. مثلا وقتی که در یک مجلس ختم چیز خنده داری دیده ایم ، یا یک جایی جلو یک جمع غریبه بغضمان گرفته است . سرکوب کردن هیجان ها راه ساده ایست اما همیشه جواب نمی دهد . ضمن این که در بلند مدت عواقب وحشتناک جسمی و روانی دارد .
سرکوب کردن نه همیشه ممکن است و نه همیشه جواب می دهد .
2. به تاخیر انداختن
می شود هیجان ها را با تاخیر ابراز کرد. وقتی که ما هیجان زده ایم بعید است که بتوانیم کارها را درست انجام دهیم . شمردن تا یک عدد خاص یا بیرون رفتن موقت از مکان هیجان آور می تواند کاری کند که ما در مکان امن تر و معقول تری هیجان مان را ابراز کنیم .
3. منحرف کردن توجه
یکی از راه های دیگر کنترل هیجان ها منحرف کردن توجه است. مثلاً وقتی که در زیر تیغ یک دندان پزشک هستید و هیجان ترس دارد هجوم می آورد ، یک "سفر ذهنی " به یک ساحل آرام واقعا جواب می دهد. اما منحرف کردن توجه برای وقت هایی خوب است که ما کنترل چندانی بر اوضاع نداریم. وقتی که می شود یک موقعیت را فعالانه درست کرد این روش فقط خوب شدن حال ما را به تعویق می اندازد .
4. برنامه ریزی
یکی از راه هایی که قسمت عقلانی را به کمک قسمت هیجانی مغز می آورد برنامه ریزی است . مثلا اگر شما می دانید که برای این ماه کمبود مالی دارید و اگر موجودیتان صفر شود استرس شدیدی را تجربه می کنید، از قبل برنامه صرفه جویانه ای می ریزید (مثلا از چیپس و سینما و مهمانی می زنید ) تا آن هیجان را تجربه نکنید .
برنامه ریزی وقتی به درد می خورد که شما از قبل آمدن یک طوفاتن هیجانی را پیش بینی می کنید و گرنه وقتی که طوفان به یکباره سر می رسد (مثلا دوستتان کنار دستتان تصادف می کند) برنامه ریزی به کار نمی آید .
5. استفاده از حمایت اجتماعی
استفاده از حمایت دیگران چه مادی(مثل پول، امانت یا وقت) و چه غیر مادی ( مثل توجه کردن یا مشورت دادن) می تواند ما را در هیجان های شدید یاری کند. مثلا وقتی که یک بی پولی حاد هجوم می آورد ، وقتی که یک کتاب نیاز داریم، وقتی که می خواهیم کسی سنگ صبورمان باشد یا خیلی ساده وقتی که در یک جای نا آشنای شهر گم شده ایم استفاده از حمایت اجتماعی جواب می دهد .
6. تغییر نگاه به واقعه
یکی دیگر از راه هایی که عقل به کمک هیجان می آید ، ارزیابی مجدد شناختی است . در این روش ما با اصلاح باورهای منفی خودمان نسبت به واقعه ، معنای منصفانه تری به واقعه می دهیم تا همه چیز خوشایندتر شود. مثلا کسی که امتحان فوق لیسانس را یک امتحان عادی بداند و مهم تر از آن شکست در آن را هم به معنی ناکارامد بودن خودش نداند، خیلی راحت تر امتحان می دهد تا کسی که از این امتحان یک فاجعه بسازد .
همیشه به این فکر کنید که " آیا می شود جور دیگری هم به ماجرا نگاه کرد؟"
خلاصه این که کنترل کردن هیجان ها کار خیلی راحتی هم نیست .
رهبر گروه: (بحث)چه طور روی هیجان های دیگران تاثیر بگذاریم؟
معمولا همه هیجان های ما در یک بافت اجتماعی بروز می کنند. ما روی هیجان های دیگران تاثیر می گذاریم و البته هیجان های دیگران روی ما تاثیر می گذارند. البته تاثیر گذاشتن بر روی هیجان های دیگران خیلی سخت تر از کنترل هیجان های خودمان است . اگر همه می توانستند روی تنظیم هیجان دیگران تاثیر بگذراند کار روان شناس ها بدجور کساد می شد . راه های زیر می تواند به شما کمک کند که روی هیجان های دیگران اثر بگذارید :
همان جور که ما می توانیم روی هیجان های دیگران اثر بگذاریم ، هیجان های دیگران هم می تواند روی ما تاثیر گذار باشد .
1. فعالانه گوش دهید
خیلی پیش می آید که دوستی که حالش گرفته است پیش شما می آید و می خواهد از هیجان اندوه ، خشم یا ترسش بگوید . در این مواقع برای اینم که شما حالش را خوب کنید قبل از هر چیز باید بلد باشید به حرف هایش گوش دهید. خیلی از ما گوش دادن را با شنیدن اشتباه می گیریم. گوش دادن یک کار فعال است که به طرف مقابلمان می فهماند که او را درک می کنیم و حرف هایش را می فهمیم .
الف: زبان بدن. برای گوش دادن فعال باید قبل از هر چیز از زبان بدن گوش دهنده استفاده کنیم. تکان دادن ساده سر، بدنی که به جلو و به طرف مخاطبمان کشیده شده است، غمگین شدن صورت به هنگام حرف های غمگین و خندیدن موقع حرف های شاد چند نمونه از این نشانه های بدنی هستند .
ب: سوال باز پاسخ: یکی از نشانه های گوش دادن فعال سوال کردن است. وقتی شما از چیزی می پرسید نشان می دهد که حرف های طرف مقابل را لااقل تا حالا گوش داده اید . اما سوال کردن تشریحی بهتر از سوال کردن بله و خیر است. سوال های بپرسید که احتیاج به توضیح های مشروح داشته باشد . این جوری طرف مقابلتان حسابی خالی می شود .
ج: مثال بخواهید : بعضی وقت ها طرف مقابلمان حرف های کلی می زند . حرف هایی که نه خودش مکنظورش را می فهمد و نه ما . در این مواقع مثال خواستن هم نشان می دهد شما دارید به دقت گوش می کنید و هم او را از سر درگمی نجات می دهد.
2. هیجان های دیگران را تمیم کنید
برای این که زخم های هیجانی نزدیکانتان را ترمیم کنید باید چند تا کار را بلد باشید. اول این که هیجان های آن ها را به رسمیت بشناسید و بگذارید آن ها آزادانه هیجان هایشان را ابراز کنند"تو نباید عصبانی بشی" یا" این که غصه نداره" کاری را درست نمی کند. دوم این که مطمئن شوید که هیجانش را درست تشخیص داده اید. گوش دادن فعال این جاها کمک می کند . سوم هم این که اگر خود شما آن هیجان را به وجود آورده اید مسئولیتش را بپذیرید ، معذرت بخواهید و بپرسید که چه طور می توانید جبران کنید .
3. شوخی کنید
شوخی می تواند تقریبا همه هیجان ها را عدیل کند . شدت اندوه را کم می کند، خشم را تعدیل می کند و ترس را لااقل برای مدتی از یاد می برد . البته یادتان باشد که با شوخی نه خودتان را مسخره کنید و نه دیگران . سعی کنید موقعیت هیجان آور را دست بیندازید .
جلسه ی ششم :
موضوع : معرفی استرس و منابع آن
روش کار :در این جلسه بعد از انجام گروهی تنفس شکمی ،به معرفی میزان هیجان خوب و ارزش آن پرداخته شده و سپس به عواقب هیجانی شدن زیاد به طور مختصر پرداخته می شود .
فعالیت ها : در طول جلسه از اعضای گروه خواسته می شود به طور خاص بر روی فرایند استرس تمرکز کنند ،ابتدا از آنها خواسته می شود تعریف خود را از استرس بگویند ،منابع استرس خود ،نشانه های آن را نام ببرند ، رهبر گروه در طول جلسه با کمک اعضا به تقسیم بندی منابع و نشانه های استرس آنها می پردازد و در نهایت با اعضا ی گروه به معرفی فرایند استرس می پردازد :
در نهایت بیان تکلیف منزل اعضای گروه صورت گرفت .
الف– منابع استرس
رهبر گروه شرکت کنندگان را به چهار گروه تقسیم کرد:
بحث و تبادل نظر
1 : چه چیزهایی به ما استرس وارد می کنند ؟
2. استرس چیست ؟ چگونه آن را تعریف می کنید ؟
3- فهرستی از تمام چیزهایی که به شما استرس وارد می کنند تهیه نمایید ؛ می توانید این فهرست را خیلی کلی یا با تمامی جزئیات عنوان نمایید .
3- اتفاقات بزرگی که در زندگی رخ می دهند تنش بیشتری ایجاد می کنند یا اتفاقات کوچک و معمول روزمره ؟
4. روزانه چه نوع مشاجراتی را تجربه می کنید؟
5. آیا تحمل استرس ، زمانی که شما انتظار وقوع آن رت دارید راحت تر است یا زمانی که انتظار آن را ندارید ولی ناگهان با آن مواجه می شوید ؟
6. آیا چیزهایی تحت عنوان استرس مثبت هم وجود دارند؟
7. آیا استرس برای شما همان قدر که از درون سرچشمه می گیرد ، از بیرون هم ایجاد می شود؟
رهبر گروه : بعد از جمع بندی گفته های اعضای گروه :
همان طور که می دانید هر کسی در طول زندگی خود استرس را تجربه کرده است . ولی تنها تعداد کمی از افراد می توانند در همه حالات آن را تحت کنترل در آورده و مدیریت کنند . استرس ، بخش طبیعی از زندگی انسان هاست ؛ اگر شما هرگز و در ارتباط با هیچ کاری ، مثل روابط بین فردی یا تکالیف مدرسه ، استرس نداشته باشید دین معنی است که به هیچ چیز تعهدی نسپرده اید . استرس در بین جوانان بسیار شایع است تا جایی که اغلب معتقدند همه جوانان می بایست فرصتی جهت یادگیری روش های کنار آمدن با آن داشته باشند .
استرس می تواند از درون شما یا خارج از شما نشأت بگیرد و می توان توسط منابع حمایت کننده درونی و بیرونی بر آن غلبه کرد .
رهبر گروه :روی تخته جدول زیر را رسم کرد:
قبل از اینکه رهبر پاسخ ها را بنویسید از شرکت کنندگان در خواست کرد به چهار موضوع درج شده در جدول پاسخ دهند .
استرس/نیازها مقابله موثر/منابع درونی نوع نگاه شما به مسایل نگرش شما نسبت به استرس خواسته ها ، نیازها ، احساسات درونی نوع نگاه شما به مسایل نگرش شما نسبت به استرس شوخ طبعی توانایی ها یتان بیرونی حمایت والدین مدرسه خواهر و برادر دوستان بیرونی فشار والدین مدرسه خواهر و برادر دوستان
رهبر گروه :منابع بیرونی استرس ، میزان فشار بیرونی که تحمل می کنید و یا بار مسئولیتی که بر عهده دارید را نشان می دهند : تکالیف درسی یا کاری ، درخواست های خانواده ، دوستان ، معلمان یا همکاران و یا شاید کار نیمه وقتی که پذیرفته باشید ؛ همگی مواردی از استرس بیرونی هستند که به راحتی به ذهن خطور می کنند .
منابع درونی استرس ، سخت تر به ذهن خطور می کنند . آن ها بازتاب واکنش های شما به موارد مختلف هستند و در برگیرنده خواسته ها ، احساسات و نگرش های شما می باشند . تمایل به داشتن عملکرد عالی در مدرسه ، کسب موفقیت ، شهرت یافتن و شادکردن دیگران برای شما ایجاد فشار می کنند . احساس آشفتگی ، خشم یا حسادت می تواند انرژی شما را تضعیف نماید . چنانچه شما جزو کسانی باشید که معتقدند همیشه همه چیز می بایست کامل انجام شود ، نسبت به کسانی که همیشه در زندگی بی خیال و قید هستند ، استرس بیشتری تحمل خواهید نمود. اگر شما از اینکه سرتان شلوغ باشد لذت ببرید ممکن است در دراز مدت دچار تنیدگی ناشی از خستگی بشوید .
مثال هایی از منابع بیرونی استرس عبارتند از حمایت های اعضای خانواده و دوستان . منابع درونی نیز ممکن است شامل احساس توانمندی در کنترل استرس ، نوع نگاه شما به خودتان به عنوان یک انسان ، نوع ادراک شما از تغییرات ، باورهای مذهبی شما، حرمت خود ، اعتماد به نفس ، شوخ طبعی و یا سلامتی تان باشند .
عاملی که برای یک نفر تنش زا محسوب می شود ممکن است برای دیگری رقابتی هیجان انگیز تلقی گردد.
گاهی اوقات منابع استرس درونی و بیرونی روی هم جمع شده و استرس زیادی را ایجاد می کنند . در چنین مواقعی سطح استرس با کاستن استرس بیرونی یا درونی (مثل تغییر دادن نگرش ها ) یا هر دوی آن ها می تواند پایین بیاید . ما این حالت را جلسه دوم در روش های ذهنی کنار آمدن با استرس خواهیم دید . نخستین باری که فرد محرومیت یا نیازی را تجربه می کند پاسخی ذهنی ، عاطفی ، فیزیکی و رفتاری به آن می دهد . شدت این پاسخ تنش زا متنوع است و ممکن است که همیشه نسبت به آن هشیار نباشیم . برای مثال ممکن است شما احساس کنید که درخواست ها (بیرونی و درونی ) بیش تر از منابع (درونی و بیرونی ) شما هستند ، یا احساس کنید که مورد استرس زایی که شما را تحت فشار قرار می دهد بزرگتر از آن است که بتواند از پس آن بربیایید .
رهبر گروه روی تخته می نویسد :
استرس = منابع ادراک شده (خواسته ها )
رهبر گروه:(بحث)چرا باید اطلاعات بیشتری درباره استرس داشته باشیم ؟
فواید مقابله مؤثر با استرس چیست ؟
بعد از گوش دادن به نکات اعضای گروه،رهبر به شکل زیر گفته های آنها را جمع بندی کرد:
فواید مقابله مؤثر با استرس:
سازگاری عمومی بهتر
اضطراب کمتر
سردردهای کمتر
کیفیت خواب بهتر
کیفیت ارتباطات بهتر
سلامت عمومی بالاتر
زندگی لذت بخش تر
انرژی بیشتر
تمرکز بهتر
زندگی اجتماعی بهتر
رهبر گروه :آیا کسی می خواهد تعریفی از استرس ارایه بدهد ؟
(به شرکت کنندگان زمانی برای پاسخ دادن داده می شود . )
سه نوع نگاه نسبت به استرس وجود دارد :
استرس آن چیزی است که برای شما اتفاق می افتد .
استرس آن چیزی است که احساس می کنید .
استرس تعاملی است بین شما و آنچه برای شما اتفاق می افتد .
احتمالاً به کمک نموداری که در زیر ترسیم شده ، آسانتر می توانید این مفهوم را درک کنید .
فرآیند استرس
(رهبر گروه نمودار زیر را روی تخته می کشد . )
از شرکت کنندگان خواسته شد مثال هایی برای منابع و نشانه های استرس قبل از اینکه رهیر آن ها را بنویسید ، بزنند .
در بسیاری از موارد ، استرس بخشی از زندگی روزمره ما را به خود اختصاص می دهد . هر تغییری که شما را مجبور کند تا خودتان را با آن وفق دهید ، می تواند استرس زا باشد . از قرار گرفتن در معرض یک خطر فیزیکی بسیار تهدید کننده تا هیجان عاشق شدن . استرس به خودی خود بد نیست . گاهی می تواند مؤثر و حتی برای زندگی ضروری باشد . به قول سلیه " رهایی کامل از تنیدگی مرگ است ". و به گفته استوار ، اگر ما تا حدی از استرس را نداشته باشیم ، از کارهای روزمره خود نیز باز خواهیم ماند . استرسی که شما تجربه می کنید چه در نتیجه تغییرات اصلی زندگی باشد، چه حاصل نگرانی های معمول روزمره ، در هر صورت راهی است که شما به کمک آن به تجربه هایتان واکنش نشان می دهید و این واکنش میزان تأثیر استرس در زندگی شما را تعیین می کند . یک تعریف از استرس این است که " درخواست هایی که از شما می شود ، بزرگتر از منابع قابل دسترسی شما باشند " .
منابع استرس محیط اطرافمحل تحصیل محل کار خانه ارزیابیچگونه واکنش نشان می دهیدنگرش ها چگونه می توانید مقابله کنید چه منابعی دارید (بیرونی و درونی ) خانواده شما انعطاف پذیری شما نشانه ها (کوتاه مدت)تغییرات خلقاحساس غمگینی احساس اضطراب مشکلات درروابط بین فردیمشکلات خواب پرخوری یا کم خوری (برای بعضی افراد نشانه ها (طولانی مدت)افسردگی ترک تحصیل/بیکاریمشکلات خوردن عوامل مؤثر براین فرآیندشخصیت شما – حمایت خانواده و دوستان – حرمت خود – احساس کنترل – مقابله مؤثر
ب- نشانه های استرس
رهبر گروه : استرس چگونه احساس می شود ؟
تمرین : سئوالات زیر به شما کمک می کنند تا واکنش های خود را بازشناسی کنید :
1. استرس داشتن ، شیبه به چه احساسی است ؟
2. استرس به چه روش هایی خود را نشان می دهد ؟
3. راجع به چه چیزهایی فکر می کنید ؟
4. احتمالاً چه کارهایی را انجام می دهید ؟
5. استرس بر دیگران چه تأثیری می گذارد ؟
6. آیا واکنش آنها بر شما تأثیری می گذارد ؟ چگونه؟
رهبر گروه :همگی ما زمانی که تحت فشار هستیم ، با روش خاص خودمان به آن پاسخ می دهیم . بعضی از افراد ، بسیار تحرک پذیر و بد خلق می شوند ، در حالی که بعضی دیگر غیر فعال شده و قدرت تصمیم گیری شان را از دست می دهند . نکته مهم این است که بدانید چگونه نسبت به استرس واکنش نشان می دهید . هنگامی که شما نشانه های شخصی خود را بشناسید ، توانایی مقابله بهتر با مشکلات را پیدا خواهید نمود . با فکر کردن درباره مواقعی که در گذشته دچار استرس شده بودید ، می توانید خود را بشناسید . سپس می توانید نشانه های خود را به سرعت پیدا کنید . بنابراین قبل از اینکه استرس بخواهد از کنترل خارج شود ، شما وارد عمل می شوید . موارد زیر علایم شایع استرس هستند . راجع به روش هایی که استرس بر شما تأثیر می گذارد فکر کنید .
افکار شما
اشکال در تمرکز
ضعف در حافظه
احساس فوریت در زمان
اشکال در تصمیم گیری
از دست دادن اعتماد به نفس
از دست دادن دیدگاه شخصی
افکار مغشوش
فراموش کردن کارها
به تعویق انداختن دایمی کارها
ناتوانی در پیش برد افکار راجع به آینده
بدترین ها را پیش بینی کردن ( در انتظار اتفاقات بد بودن )
بیشتر از حل مسئله ، نگران مسئله بودن و به آن فکر کردن (راه حل مدار باشید تا مسئله مدار)
سخت و انعطاف ناپذیر شدن در تلاش برای حفظ کنترل خود
واکنش های فیزیکی شما
دردهای بدنی
سردردها
گرفتگی عضلات به خصوص در ناحیه گردن و شانه ها
کمردرد
خستگی مفرط
دلشوره داشتن (دل آشوبه )
حالت تهوع
احساس خفگی در گلو
پرش ناگهانی چشم یا لب
احساس لرزش ( مانند لرزش صدا یا لرزش دست ها )
دندان قروچه یا مشت کردن انگشتان
افزایش ضربان قلب
تپش قلب یا احساس از کار افتادن آن
عرق کردن کف دست
یخ کردن انگشتان
خشکی دهان
تکرر ادرار
سرگیجه
تنفس نامنظم
اسهال یا یبوست
حادتر شدن بیماری های مرتبط با استرس مانند آسم یا خارش پوست
احساسات شما
تحریک پذیری ؛ زود عصبانی شدن یا به راحتی از کوره در رفتن
پرخاشگری
کناره گیری
ناتوانی در برقراری ارتباط با دیگران
حرمت خود پایین
بدخلقی
گریه
بدگمانی ، خرده گیری و غرغر کردن
احساس گناه
احساس اضطراب و هراس
افسردگی
حساسیت بیش از حد نسبت به انتقاد
ترس غیر منطقی ، برای مثال از کنترل خارج شدن
خشمگینی
عصبانیت
احساس ناامیدی
خصومت
نگرانی درباره سلامتی یا هر چیز دیگری
احساس بیچارگی
رفتار شما
اشکال در مدیریت زمان
اشکال در سازماندهی خود
پراکنده کاری و هیچ کاری از پیش نبردن
تغییر در الگوهای خواب (کم خوابی یا پرخوابی)
تغییر در الگوهای خوردن ( کم خوری یا پر خوری )
انجام دادن کارها با عجله
از دست دادن تماس با دوستان
سرزنش کردن دیگران به خاطر مشکلات
انداختن مسئولیت گردن دیگران
استفاده از الکل ، مواد مخدر یا دارو
واکنش افراطی
بی قراری/جویدن ناخن ها/ور رفتن با موها
افزایش مصرف سیگار یا الکل
بدون وقفه صحبت کردن
اختلاس وسواس – اجبار
غیبت در محل کار یا محل تحصیل
رهبر گروه در ادامه از اعضای گروه می پرسد ؟به موقعیت هایی که در آن ها هر یک از نشانه های بالا را تجربه کرده اید ، بیاندیشید . به یاد داشته باشید که این احساسات ، افکار و رفتارها اغلب مواقع تحت نوسان های روزمره کم و زیاد می شوند . آیا شما نشانه هایی دارید که در بالا به آن ها اشاره نشده باشد ؟
رهبر گروه :چرا ما به گونه خاصی به استرس واکنش نشان می دهیم ؟
پاسخ اولیه به استرس
ما در طول تحول واکنش به استرس راکه "واکنش جنگ یاگریز" خوانده می شود ، به ارث برده ایم . برای اینکه امکان مقابله بهتر و مؤثرتر با استرس را داشته باشیم ، باید یاد بگیریم که به موقعیت ها به عنوان یک تهدید نگاه نکنیم . چنانچه ما موقعیتی را تهدید آمیز بپنداریم ، پاسخ های بدنی برای جنگ یا گریز سازمان خواهند یافت . هنگامی که موقعیتی به عنوان یک موقعیت چالش زا یا تهدید کننده ارزیابی می شود ، قدیمی ترین قسمت مغز فعال می گردد . سپس بدن هورمون استرس می سازد . این هورمون ها وارد جریان خون شده و به تمام قسمت های بدن می رسند .
تأثیرات فیزیولوژیکی
نتایجی که در پی می آید اثرات فیزیولوژیکی استرس می باشند که ممکن است بعضی از آن ها برایتان آشنا باشند:
عرق کردن کف دست ( به عنوان یک بخش خنک کننده ) ، افزایش ضربان قلب ، افزایش فشارخون، احساس دل آشوبی به خاطر گردش جریان خون ، حرکت خون از معده به سمت سایر اعضای بدن، ساخته شدن اسید معده(که می تواند منجر به زخم معده شود)،سوءهاضمه،لخته های خون(درمواقعی شما زخمی شده اید). گشادی مردمک چشم ها برای افزایش دید، ادراک انتخابی ، انقباض شانه ها،گره شدن مشت ها،ساییده شدن داندان ها، حرکت خون به سمت عضلات ،خشکی دهان، آزاد شدن قند و چربی از کبد به عنوان سوختی برای انرژی ، تسریعتنفس(برای اکسیژن رسانی بیشتر)، از بین رفتن حرکات روده و شکم و اکسیژن رسانی سلول های قرمز به جریان خون . ما این سیستم را به ارث برده ایم و هنوز هم در همگی انسانها و حیوانات باقی است . این واکنش ها برای کمک به ما در مقابله با استرس وجود دارند. چنانچه مشکل حل شود ، بدن به حالت اولیه خودش باز می گردد. در هر حال، اگر در بدن آرامش ایجاد نشود، ممکن است باعث فشار فیزیکی شده و در نتیجه باعث صدمه درازمدتی به سلامتی ما گردد. تمامی این تأثیرات فیزیکی یک واکنش موقت بوده و نمی توانند دایمی باشند .
اثرات آزاد شدن کورتیزول در طول استرس
افکار ما : همگی ما ممکن است تصمیمات سریعی بگیریم ، اغلب بسیار سریع و نسنجیده ؛ ممکن است در یادآوری مسایل نیز مشکل داشته باشیم .
احساسات ما : همگی ما ممکن است تحرک پذیر،عصبی، هراسان و خصمناک شویم .
رفتارما : همگی ما ممکن است پرخاشگری کنیم .
استرس می تواند توانایی سیستم ایمنی بدن را برای محافظت از ما در برابر ویروس ها و عفونت ها کاهش دهد .
بدین ترتیب که استرس مانع تولید ساخت طبیعی آنتی بادیها (که با سلول های هجوم آور خارجی می جنگند)می شود.
داشتن سطح مشخصی از استرس طبیعی بوده و نشانه سلامتی می باشد؛ یک فرد بدون استرس نمی تواند زنده بماند. هنگامی که به استرس به عنوان یک چالش نگاه می کنیم و با آن درگیر شده و مبارزه می کنیم، عملکرد بهتری خواهیم داشت نسبت به زمانی که در سطوح مختلفی از استرس غرق شده ایم . استرس بسیار کم، باعث می شود که هیچ کاری انجام نداده و احساس کسالت و فقدان انرژی بنماییم. استرس بسیار زیاد ، در نهایت باعث از کارافتادگی شده و ما را دچار فرسودگی می کند. بنابراین چنانچه استرس را دریک مقیاس 1 تا 10 در نظر بگیریم برای اینکه با انگیزه و سالم باشیم، نیاز به استرسی در حدود 6 داریم .
مراحل استرس
1 بسیار کم کسالت/بی احساسی
2 بهینه انرژی
3 بسیار زیاد خستگی
4 ازکار افتادگی فرسودگی
فرسودگی خستگی
منحنی عملکرد
سقوط
ناگهانی
ازکارافتادگی استرس بسیار زیاد تلاش بهینه استرس استرس بسیارکم
رهبر گروه :بهترین کار این است که شما نشانه های مواقعی را که در مرحله 2 (بهینه) قرار دارید،شناسایی کرده و سعی کنید آن ها را ثابت نگه دارید . بدون اینکه به خودتان اجازه دهید که به مراحل 1 یا 3 سر بخورید . بنابراین فکر کنید که هنگام قرار گرفتن در مرحله 2 چه احساس ها و نشانه های خاصی در شما به چشم می خورند .
جلسه ی هفتم:
موضوع :معرفی استرس والدگری
فعالیت ها : بعد از انجام تنفس شکمی ،در این جلسه رهبر گروه از اعضای گروه می خواهد به عنوان مادر استرس هایی که این نقش برای آنها بوجود آورده صحبت کنند اعضای گروه از استرس های خود بوِیژه نقش مراقبت دهی ویژه کودکان معلول خود و محدودیت های خود صحبت کردند در نهایت رهبر گروه به جمع بندی و معرفی استرس والدگری و نظریه های موجود پرداخت .
روش کار:
رهبر گروه : تولد فرزند یک تغییر بزرگی در زندگی والدین است که بدنبال خود استرس خاصی به عنوان استرس والدگری به همراه دارد.ثابت شده است که نوع استرس نقش والد گری از سایر استرس های زندگی مثل استرس ناشی از کار ،حوادث و تجارب ناگوار کاملا متفاوت بوده و این استرس ویژه و خاص این نقش والدگری است.همچنین این استرس نسبت به دیگر حیطه های استرس زای زندگی بیشترین تاثیر را بر رفتار والدین و رشد کودکان می گذارد و پیش بین قوی از مشکلات رفتاری و عاطفی کودکان است .به عنوان مثال محققان، یک گروه از خانواده های بی خانمانی را که در معرض خطر مشکلات جسمانی و روانی بودند مورد مطالعه قرار دادند.بدلیل منابع استرس زائی که این گروه در زندگی روزانه با آن مواجه بودند ، در میان آنها خانواده هایی وجود داشت که دارای سطح بالائی از استرس والدگری بودند که به تبع آن ،کودکانی با بالاترین سطح مشکل در رشد اجتماعی و شناختی داشتند. بنابراین استرس والد گری می تواند،به طور خاص آنچنان تاثیر گذار باشد که به عنوان علل و عواقب طیفی از رفتار های والدینی و کودکان تلقی شود. اما با این وجود استرس نقش والد گری نمی تواند کاملا جدا از استرس های دیگر ، نقش ها و تجربه ها باشد قطعا بین استرس هایی که ما در نقش های گوناگون تجربه می کنیم هم پوشی هایی وجود دارد.
خصیصه ی بارز در هر نظریه ی استرس والدگری بر عقیده ی هماهنگی و تعادل بین درک والدین از تقاضا ها و مسئولیت های این نقش و دسترسی به منابع موجود برای تامین این نیازها و تقاضا ها است. در واقع این تعادل و هماهنگی بین تقاضا ها ،نیاز ها و منابع های موجود ،مرکزیت اکثر نظریه های استرس و مقابله گری است. استرس والدگری زمانی ایجاد می شود که این تقاضا ها و مسئولیت های بر خاسته از نقش والدگری توسط منابع موجود، نتوانند ارضا شوند.
این مسئولیت های ایجاد شده برای والدین بسیار و متنوع می باشند و شامل برآورده ساختن نیاز های خاص کودک و تقاضا های برخواسته از نقش اجتماعی والدینی است. علاوه بر این از دیگر مسئولیت ها و تقاضاهای نقش والدگری ،برآورده کردن نیاز های کودک مثل نیاز به بقا (خوراک ،مسکن ،مراقبت و نگهداری وموارد دیگر) و نیاز های روانشناختی ( توجه ، محبت ،کمک در کنترل و تنظیم عواطف)می باشد .
البته علاوه بر نیاز ها و تقاضاهای ایجاد شده ،برداشت و نگرش والدین از رفتار کودکانش و نگرش و برداشت از لیاقت و کفایت خودشان به عنوان والد در اکثر نظریه ها ی استرس والد گری مهم تلقی شده است.استرس والدگری می تواند حتی برای والدینی که به طور کامل از تمامی منابع که برای یک زندگی فارغ از استرس ،مثل درآمد کافی ،خانه و منابع اجتماعی و... برخوردارند ، اتفاق بیافتد.اما این استرس والدگری بدلیل تفاوت های بنیادی و مجزا بین والدین خانواده ها متفاوت است ، با این وجود استرس والدگری بیشتر خود را در تجارب فردی والدین در فرزند پروری نشان می دهد.به عنوان مثال کودک پیش فعال و پر توقع یک والدین می تواند به عنوان کودک ابرازگر و پر انرژی برای والدین دیگر تلقی شود
تعریف مفهوم استرس والدگری:
استرس والدگری می تواند به طور مختصر چنین تعریف شود: یک سری فرآیند هایی که به خاطر تلاش برای سازگاری با الزامات نقش والدینی به یک سری واکنش های روانی و فیزیکی ناخوشایند منتهی می شود .این فرآیند اغلب به صورت احساسات و تجارب منفی در مورد خود فرد و کودک تجربه می شود .این احساسات منفی به طور مستقیم از نقش والدگری ناشی می شود.اما باید در نظر داشت که این تعریف ساده از استرس والدگری نباید از ارزش این حقیقت بکاهد که استرس والدگری شامل یک سری وسیع از فرآیندهای پویا و پیچیده ای از جمله:ارتباط با کودک و رفتارهای او ،الزامات نقش والدینی ،منابع والدینی،واکنش های والدینی به مسئولیت ها و تقاضاها ،کیفیت ارتباط والدینی با کودک و دیگر اعضای خانواده و ارتباطات با دیگر افراد و موسسات بیرون خانه است.علاوه بر این فرآیند استرس ، ارتباط با مهارت مقابله گری ،سازگاری موفقیت آمیز با الزامات نقش والدینی دارد؛ و برای بسیاری از افراد این تقاضاهای والدینی قابل مدیریت اند و با وجود سخت بودن این کار بخصوص در برحه هایی از زندگی ، قابل پاداش هم هستند.حتی در خانواده هایی که با مشکلات جدی و مزمن مواجه شدند مثل بیماری کودک ،اگرچه نه همه ی والدین ،اما تعدادی از آنها با این چالش ها به طور موفقیت آمیزی کنار آمدند.
آبیدین استرس والد گری را ،حاصل اثر تعاملی کنش وری خصوصیات اصلی و آشکار والدین (مانند افسردگی ،احساس صلاحیت ،سلامت ،روابط توام با دلبستگی با کودک ،،روابط با همسر ،محدودیت ناشی از نقش پذیرندگی یا مادری کردن )با خصوصیات کودک (مانند سازش پذیری،پذیرندگی ،فزون طلبی ،خلق ،فزون کنشی و تقویت گری ) می داند .او همچنین معتقد است که ویژگی های والد و کودک ،همراه با متغیر های موقعیتی بیرونی و عوامل تنیدگی زای زندگی (مانند طلاق ،مشکلات شغلی و....)دلیل افزایش احتمالی نارسا کنش وری و استرس والد گری است .
نظریه های استرس والدگری:
اگرچه علت و مسبب استرس والدگری در مفاهیم گوناگونی بیان شده است .اما دو مکتب برجسته در ارزیابی و بررسی این علت و تاثیر ها وجود دارند،این دو مکتب شامل محتویاتی است که به خاطر آن به آنها نظریه های روابط- کودک – والدین و نظریه ی مشاجرات روزمره می گویند ،این دو نظریه ،دو نظریه ی مقابل هم و رقیب هم نیستند اما در عوض چشم اندازی تناوبی و کامل کننده در مورد استرس والدگری ،علل و عواقب آن ارائه می دهند.
نظریه ی استرس والدین –کودک – روابط کودک و والدین :
مهمترین نظریه استرس والدگری که توسط محققان مورد امتحان قرار گرفته است ، سه قسمت جداگانه را در ایجاد این استرس فرض می گیرد. P:حیطه و حوزه والدینی،آن جنبه هایی از استرس والدگری که از والدین بر می خیزد،C:حیطه یا حوزه کودک،آن جنبه از استرس والدگری که از رفتارکودک برمی خیزد،R:حیطه و حوزه روابط والد – کودک ،آن جنبه هایی از استرس والدگری که از روابط کودک-والدین برمی خیزد.طبق این نظریه در خانواده هایی که استرس والدینی بالایی دارند و در رشد کودک و رفتار والدین مشکل وجود دارد ، بالا بودن استرس حوزه ی روابط کودک-والدینی بیشتردیده می شود..
استرس حوزه ی والدینی ارتباط قوی با مسائل و مشکلات حوزه ی عملکردی خود والدین دارد(مثل افسردگی ،نگرانی وموارد دیگر)استرس حوزه ی کودک ارتباط قوی و مهم با نگرش در مورد کودک دارد(از قبیل مشکلات رفتاری وموارد دیگر)و بدکاری حوزه ی روابط والدینی –کودک ارتباط قوی با میزان درجه ی مسئولیت در روابط کودک- والدینی دارد.
این سه حوزه ی استرس والدگری به نوبه ی خود اکثر جنبه های کیفی و موثر رفتار والدینی را تحت تاثیر قرار داده و موجب بدتر و خراب تر شدن آنها می شوند. که می تواند موجب کاهش در مهرو محبت والدینی ،افزایش روش های خشونت بار انضباطی و ابراز خصومت نسبت به کودک ، ثبات کم در رفتار والدین ،یا انزوای کامل از نقش والدینی شود . که این افت در کیفیت فرزند پروری در بیشتر نمونه ها به عنوان سوءاستفاده و آزارگری با کودک تعریف می شوند. که در نهایت م نجر به افزایش مشکلات رفتاری و عاطفی در کودک می شود که می توان از آنها به خشونت ،نافرمانی،نگرانی و اندوه مزمن کودک نام برد.
نظریه کودک-والدین-روابط،از وجود یک الگوی تاثیرگذار دوسویه والدین بر کودک و کودک بر والدین صحبت می کند با این فرض که با افزایش مشکلات رفتاری و عاطفی کودک در طول زمان ،استرس والدگری هم محتملا زیادتر می شود در نتیجه مشکلات در حوزه ی سلامت کودک و والدین ترویج می یابد.
به همین منوال ،مشکلات خود والدین در حوزه ی بهداشت روان و عملکردی (افسردگی ،نگرانی ،سوءمصرف مواد)میتواند منجر به مشکلاتی در فرزند پروری و منجر به افزایش مشکلات رفتاری و عاطفی کودک شوند که به نوبه ی خود می تواند سطح استرس والدگری آنها را افزایش دهد.اگرچه این مکانیسم استرس والدگری در طول زمان آشکار نمی شود و هر دو والدین و کودک را درگیر می سازد اما در اصل این واکنش های والدین به مسئولیت های والدینی است که فاکتور کلیدی در به جلو راندن این فرآیند می باشد. لذا با توجه به نوع واکنش و نگرش والدین استرس والدگری می تواند افزایش یافته ، کیفیت فرزندپروری بدتر شده ودر نهایت مسائل رفتاری و عاطفی کودک افزایش پیدا خواهد کرد.و با کاهش استرس والدگری ،فرزندپروری بهبود یافته و در نتیجه سلامت عاطفی و اجتماعی کودک بهتر خواهد شد.
نظریه ی تنش های روزمره :
اکثر تحقیقات در حوزه ی استرس والدگری متمرکز بر مطالعات بر روی خانواده هائی بودند که حوادث یا شرایط استرس زائی مثل بیماری کودک یا وضعیت بد اقتصادی را تجربه کردند. به عنوان مثال با وجود اینکه مطالعات استرس والدگری بر روی جامعه ی بزرگی مورد استفاده قرار گرفته است اما قابل توجه است که اکثر قریب مطالعات در رابطه با استرس والدگری بر روی مادرانی که مراجعات کلینیکی مثل افسردگی داشتند،انجام شده است.
امروزه یک بحث در تمایز اصلی بین استرس والدگری به عنوان یک اختلال یا استرس والدگری یک امر عادی و نرمال مطرح است .فاکتورهائی که بعضی از والدین را آنقدر متشنج می سازند که افسرده یا مضطرب می شوند ، همان فاکتور های هستند که در والدین دیگر تاثیری نگذاشته و آنان از هیچ اختلال عاطفی یا رفتاری رنج نمی برند. در واقع این فاکتور ها ،فاکتور های مشترکی هستند که در تنوع گوناگونی از بزرگسالانی که در جامعه گسترده زندگی می کنند به طور یکسان پیدا می شوند که بعضی والدین آنقدر تحت تاثیر آنها قرار می گیرند که مبتلا به انواع اختلالات روانی شده و برخی دیگر نسبت به آن فاکتور ها مقاوم بوده و تاثیری بر آنها نمی گذارد.
درک اینکه چگونه استرس والدگری در طول زمان گسترش پیدا می کند،چگونه والدین و رشد کودک را تحت تاثیر قرار می دهدو چگونه جسم و روان والدین را تحت تاثیر قرار می دهد مستلزم دقت نظر در استرس معمولی روزمره ای است که اکثر والدین هر روز و هر هفته با آن رو به رو هستند این وجه تمایز نظریه ی تنش روزمره از نظریه ی والد- کودک –روابط است.
این نظریه اظهار می کندکه والدین می بایست یاد بگیرند که چگونه با مولد های استرس زای هر روزه ی پرورش کودک خود کنار بیایند،سازگاری قسمتی از کار است .
تفکر تک بعدی از استرس والدگری که نشانه ای از بیماری روانی یا آسیب در خانواده است ،در واقع تحقیقات روانشناختی ده ها سال را نادیده می گیرد.در واقع طبق این نظریه،استرس والدگری فرآیندی است که هر روز اتفاق می افتد.خوشبختانه برای بیشتر والدین استرس های روزانه معمولا کم هستند . اما با این وجود اگر مکانیسم کنار آمدن و مقابله گری نا کارآمد باشد ، همین استرس های کم روزانه بر والدین و کودک بیشترین ،قوی تر ین و مداوم ترین تاثیر را می گذارند.محققانی که در حوزه ی والدین و رشد کودکان فعالیت می کنند به اهمیت همین استرس های روزانه والدگری پی برده اند.ولذا روز به روز شاهد مطالعات گوناگونی در حوزه ی استرس والدگری روزانه و تاثیر آن بر سیستم خانواده هستیم.
نظریه تنش های روزمره با نظریه والد-کودک-روابط متناقض نبوده بلکه کامل کننده و بسط دهنده ی این نظریه با مطرح کردن استرس والدگری معمولی، اتفاق افتادن این استرس برای بیشتر والدین و بیان این موضوع که این استرس والدگری پیوسته بوده و بیشترین تاثیر را بر والدین و رشد کودک در جریان تنش های روزمره بر آنان می گذارد.
تنش های روزمره والدینی اگر تک تک فرض شوند در مقایسه با استرس های مثل طلاق یا ازدست دادن کار ، استرس های اصلی و مهم نیستند.بر عکس این استرس های کوچک در اکثر خانواده ها به صورت روزمره و معمولی اتفاق می افتند و تاثیر آنها در طول زمان ایجاد می شود این استرس ها می تواند استرس معمولی که در برخورد با بد رفتاری کودک برمی خیزد باشد ،می تواند استرس برآورده کردن مراقبت ها و کارهای روزانه کودک باشد ،می توان استرس برنامه ریزی ،هدایت و هماهنگی کارهای خانه و محل کار باشد.
نظریه استرس سطح پایین و مزمن ریشه در زود انجام دادن کار ها و نشان دهنده ی یک الگوی ساده از نتایج استرس و سلامت روانی بزرگسالان است . بنابراین ،برای بیشتر بزرگسالان این تجمع استرس های کوچک اتفافات روزمره هستند که می توانند مسائل و مشکلات بهداشت روان آنها را پیش بینی کنند.
در عین حال باید این نکته را هم مدنظر داشت که استرس والدگری از تجارب آزارگر انه روزانه که همه ی والدین تجربه می کنند ، جدا است. برای آنکه تنش های روزمره به طور واقعی قسمتی از فرآیند استرس والدگری شوند.( نه فقط صرف آزاردهنده باشند )،تاثیر آنها باید به طور جدی در میزان وسیع و یک پتانسیل تهدید ی برای هویت و نقش والدین ایجاد کنند. این تمایز بین آزاردهنده و تنش های استرس زا ممکن است چیزهای متفاوتی برای والدین متفاوت باشد.برای مثال نافرمانی کودک به پوشیدن لباسش،این رفتار ممکن است برای یک مادر ،نشانه ای از لجاجت کودک و اصرارش بر عقیده اش باشد و ارتباطی با برداشت مادر از توانائی اش در پرورش فرزندش به طور موثر نباشد،برای مادر دیگری این عدم اجابت درخواست ،نشان دهنده ی بی احترامی و قصد عمدی در پایین اوردن اقتدار مادر تلقی می شود.در مورد حالت اول این طرز تلقی به صورت یک اتفاق آزاردهنده ی موقتی است که سریع می گذرد ولی در مورد دوم این مورد وسایر تنش های روزمره به احتمال زیاد به استرس والدگری منجر می شوند.
در نهایت بیان تکلیف منزل اعضای گروه صورت گرفت .
جلسه ی هشتم:
موضوع :عوامل موثر بر میزان استرس والدگری
روش کار : ابتدا تنفس شکمی صورت می گیرد .در این جلسه رهبر گروه از اعضا خواست به بیان عوامل تاثیر گذار در میزان استرس آنها بپردازند در نهایت رهبر گروه به جمع بندی دیدگاه ها پرداخته و دیدگاه محققان این حوزه را مطرح می کند.
در نهایت بیان تکلیف منزل اعضای گروه صورت گرفت .
رهبر گروه :بعد از گوش دادن فعال به گفته های اعضای گروه به تقسیم بندی عوامل موثر بر استرس آنها پرداخت :
1-کودک و نقش والدگری علل استرس:
تمامی استرس های بشری به عنوان فرآیندی تلقی می شوند که در آن افکار ،عواطف ،فیزیک ،رفتار و تجربه های افراد درگیر هست. نظریه ها در رابطه با علل و توالی استرس والدگری از دیگر نظریه های استرسی متفاوت و متمایز بوده اند بدلیل آنکه در نظریه استرس والدگری ، علل سببی خارجی ( نقش والدگری) یا علل سببی فعال دیگری یعنی کودک یا کودکانی وجود دارند که برای والدین مسئولیت ایجاد کرده و باعث استرس آنها می شوند.بسیار پر واضح است که تا چه اندازه کودکان بویژه نوازادان به والدینشان وابسته هستند.این وابستگی ها خیلی مواقع طیف وسیعی از مسئولیت های فوری وپیوسته برای والدین ایجاد می کنند ( به عنوان مثال گریه کودک و نیاز او به غذا ،آسایش و توجه)، که قبل از تولد بچه ،تجربه ی آن را نداشتند.گاهی اوقات این تجارب فراتر از از نیاز های فوری بقای کودک بوده و گره با نگرش عاطفی –اجتماعی والدین نسبت به کودک دارند ،این نگرش ها ممکن است نسبت به بد رفتارهای کودک مثل رفتارهای مخرب و خصومت آمیزاو ،شکایت های گاه آمیز ،پیش فعالی ودم دمی بودن او باشد. یا حتی ممکن است نگرش آنها به بیماری مزمن و تحت درمان داروئی بودن او باشد.این مسئولیت های والدگری استرس زا که در راستای بقای نوزاد یا کودک هستند، بر آورده کردن آنها مستلزم صرف کار و انرژی است ؛طوری که معمولا منجر به برانگیختگی فیزیولوژی از جمله برانگیختگی عاطفی در والدین می شود.که این برانگیختگی به نوبه ی خود منجر به توجه و حضور والدین در جهت حذف مسئولیت و تقاضاها می شود .زمانی که هر دو والد-کودک در جهت سالم و سازگاری عمل می کنند رفتارهای مسئولیت برانگیز کودک ، به طور موثری توسط والدین پاسخ داده خواهند شد و نیاز های کودک قبل از آنکه خود بتواند به خودش کمک کند توسط والدین پاسخ صحیح و بدون استرس داده می شوند در چنین جوی کودک به احتمال قوی مورد توجه قرار گرفته و والدین به احتمال خیلی قوی در برآوردی نیاز های کودک در جهت حذف یا کاهش رفتارهای آسیب زا انگیزه مند تر می شوند.
اگرچه توانایی و خودکفائی کودکان در مراقبت خودشان در طول زمان شکل می گیرد و این یک فرآیند زمان بر و چندین ساله است .اما در اصل، مسئولیت های قدیم استرس زا کامل از بین نمی روند و جای خود را به مسئولیت های جدید می دهندکه تا زمان حال ادامه داشته و شامل تجارب استرس زای بالقوه برای والدین می باشند. به علاوه این اتفاقات بالقوه استرس زایی که کودک و رفتارهای او را احاطه کرده معمولا کم هستند و شدید نیستند و به طور روزمره و پیوسته اتفاق می افتند و در میزان متوسط و میانه اند. همانطور که قبلا هم اشاره شد این استرس زاهای روزمره تنه ی اصلی استرس والدگری هستند با این وجود برای بسیاری از والدین هر چند به ندرت ،حوادث پر استرس زائی هم اتفاق می افتند.
2-ارزیابی استرس :
علاوه بر وجود عوامل خارجی یا حوادث که به عنوان استرس زا ها توصیف شدند ( به عنوان مثال ،رفتار کودک،نقش اجتماعی والدین ،)تنوع وسیع نگرش مردم در ارزیابی و تعریف این تجارب بسیار مهم است . به عبارت دیگر در توالی فرآیند استرس بدنباله ی یک عامل سببی یا حادثه ،والدین نه تنها باید عامل استرس زا را متوجه شوند بلکه باید آن را به عنوان یک تهدید یا تجربه ی ناخوشایند که با تمام توان در متوقف کردن آن تلاش می کنند ،فرض کنند. برای به سرانجام رساندن این مکانسیم :یک ارزیابی شناختی نیاز است ،ارزیابی یک استرس حداقل شامل شش بعد است :ارزش یا ظرفیت ( تا چه اندازه ناخوشایند است) ،کنترل گری ( آیا من می توان آن راتغییر بدهم یا از راه ببرم )،قابل تغییر (آیا خودش از بین می رود)،ابهام (چه چیزی اتفاق می افتد)،احتمال اتفاق افتادن دوباره استرس،شباهت با موقعیت ها و شرایط استرس زا.نگرش والدین در رابطه با علل بد رفتاری کودک ،بخش مهمی از فرآیند ارزیابی استرس والدگری است.والدینی که تمایل دارند گریه ،ناله و بد رفتاری کودک خود را ناشی از تمایل خود کودک ببینند خیلی احتمال دارد که خود کودک را مسئول رفتار های زیان بار ببینند و واکنش استرس بیانی بیشتری را ابراز می کنند.در عوض والدین دیگری که رفتار های زیانبار کودکان خود را ناشی از حالت های موقتی یا شرایط می بینند ( مثلا امروز او احساس خوبی ندارد.)در عوض به احتمال کمی کودکان خود را مسئول رفتار های بدش دانسته یا اینکه کنترل آن را مشکل بدانند. به علاوه جدا از تفاوت های نگرش افراد در ارزیابی رفتار های کودکانشان ،تفاوت های فرهنگی هم در دید افراد در خوب و بد بودن رفتار ها تاثیر می گذارد.اگرچه نگرش والدین و ارزیابی آنها از رفتارهای زیانبار کودکان خیلی مهم است این بدان معنا نیست که استرس والدگری به سادگی در ذهن والدین بوجود می آید.به عنوان مثال تقریبا برای تمام بزرگسالان شنیدن نوع خاصی از گریه نوزادان به طور غیر قابل اجتناب پذیری ناخوشایند و استرس زا است .با این وجود تفاوت های فردی در ارزیابی والدین در مورد نوع نگرش آنها از یک عامل استرس زا در فرآیند استرس بخش مهمی است.
بخاطر همین تفاوت در نوع نگرش افراد از عامل استرس زا است که برخی از والدین با مسئولیت های والدگری به خوبی کنار آمده در حالی که دیگر والدین این گونه نیستند.
3-مکانیسم های سازگاری:
زمانی که حادثه ای اتفاق می افتد که به طور بالقوه استرس زا است . والدین می توانند طیفی از استراتژی های شناختی ،عاطفی ،و رفتاری را برای کاهش واکنش های استرس خود استفاده کنند. فراوانی و تنوع طیف مکانیسم های سازگاری به اندازه ی فراوانی و طیف رفتارهای مشکل ساز کودکان است . والدین در موقعیت یکسان به روش های متفاوتی مکانیسم سازگاری نشان می دهند و برخی از دیگری بهتر عمل می کنند.این موضوع در توجیه این مطلب که چرا برخی از والدین که سالها با بیماری مزمن کودک خود روبه رو هستند واکنش های استرس ملایمتری نشان می دهند در حالی که دیگران به طور عمیقتری تحت تاثیر قرار می گیرند. می تواند مطرح شود.
برخی از مکانیسم های سازگاری به روش پیشگیرانه عمل می کنند که در آن در جهت کاهش واکنش استرس کار می شود بدین صورت که از طرفی فراوانی و شدت حادثه سببی کم شده و از طرفی دیگر منابع عاطفی ،شناختی ،رفتاری فرد افزایش پیدا می کند. که در زمان اتفاق حادثه ی استرس زا استفاده می شوند.یک مثال از این میتواند آمادگی و طرح داشتن برای والد شدن باشد. بزرگسالانی که گزارش دادند که آنها برای والد شدن آمادگی و برنامه داشتند و حامله گیری آنها با برنامه بوده است در مقایسه با افرادی که گزارش کردند که والد شدن آنها غیر منتظره و غیر عمدی بوده است ،سطح استرس کمتری نشان دادند . شبیه به همین موضوع ،یک فرق بین بزرگسالانی که احساس آمادگی دارندو از نظر عاطفی ،فیزیکی و مادرانه برای کار جدید و استرس زا ی مراقبت از کودکان به خوبی آماده شده اند با افرادی که چنین آمادگی را ندارند وجود دارد .جای تعجب نیست که والدینی که احساس آمادگی و اطمینان در مورد توانایی های والد بودنشان دارند .( برای مثال کفایت والدگری ) خیلی احتمال دارد که در نقش والدگری تاثیر گذار بوده و از نقش والدگری راضی بیرون آمده باشند.دیگر استراتژیها در داغترین لحظه ، یعنی زمانی که حادثه ی استرس زا اتفاق می افتد یا تفکر در مورد یک واقعیت استرس آور بوجود می آید ،مطرح می شوند.
در مواجهه با شرایط زندگی سخت ،روش خاص تفکر در مورد تجارب می توانند به طور قوی مقاومت و شدت آشفتگی عاطفی را که بدنبال حادثه می آیند ،تحت تاثیر قرار دهدبزرگسالانی که از استراتژی های انفعالی ،استراتژی های سازگاری متمرکز برعاطفه استفاده می کنند به احتمال زیاد استرس والدگری را تجربه می کنند. روش تفکر متمرکز بر عاطفه در مورد تجارب استرس زا حالتی است که فرد خودش را دریافت کننده منفعل صرف تجارب می بیند،همچنین افرادی که از مکانیسم انکار استفاده می کنند یا افرادی که اشتغال ذهنی قبلی از عواطف ناخوشایند مثل ترس یا ناراحتی دارند با نشانه های از مشکلات عاطفی از قبیل نگرانی و افسردگی مواجه می شوند.برعکس ،استراتژی های متمرکز بر حل مساله ،احتمال زیاد دارد که توانایی حل مساله را ارتقا دهند برخلاف استراتژیهای عواطف محور ،استراتژیهای حل مساله محور توجه را به عواطف منفی برخاسته از واکنش استرس درگیر نمی کنند ،سازگاری های متمرکز بر حل مساله بسیار عالی در کاهش استرس والدگری در انواع موقعیت ها اثر می کنند .استرس در میان بزرگسالانی که اعتماد به نفس قوی به توانایی هایشان در والد بودن حامی دارند و آنهایی که موقعیت های استرس زا را با کودکان خود طوری مدیریت و هدایت می کنند که بر تعیین منابع مشکل تمرکز دارند و در ایجاد راه حل هایی بر این مسائل هستند بسیار کم است .استراتژیهای سازگاری حل مساله محور ،منعطف ،تاثیر مثبتشان نه تنها در کاهش واکنش استرس موثر بوده اند بلکه در تعدیل اثرات مخرب استرس بر رفتار والدین نسبت به فرزندانشان هم تاثیر گذار بوده اند.اینکه به طور کلی مکانیسم سازگاری مساله محور را بهترین مکانیسم انطباقی در مواجهه با استرس والدگری بدانیم باید احتیاط کرد .چرا که برای افراد متفاوت و خاص هر نوع مکانسیم سازگارانه ی دیگری هم می توانند در کاهش استرس موثر واقع شوند. ( بستگی به منابعشان ، شخصیت و شناختشان ) و تحت شرایط خاص.،فقط یک نسخه ی واحد برای مکانسیم های سازگارانه افراد که استرس والدگری را کاهش دهد وجود ندارد.به عنوان مثال در آن موقعیت هایی که افراد معتقدند که آنها بر شرایط اطراف در موقعیت های استرس زا ، کنترل دارند و از مکانیسم سازگاری مساله محور استفاده می کنند به احتمال قوی رویکرد موفق در دفع کردن استرس ها و مسائل بهداشتی فیزیکی و روانی استفاده می کنند.برعکس استراتژیهای سازگارانه ی مساله محور در موقعیت هایی که افراد کنترل کمی بر عوامل استرس زا دارند موثر نبوده و در آن نمونه ها ، استراتژی های عاطفه محور مفید واقع می شوند
مفهوم کنترل بر منابع استرس زا برای والدین -بویژه رفتار کودک آنها ، می تواند ارتباطی با ارزیابی والدین از نمونه های خاص رفتار کودک(زیانبار است یا نه) داشته باشد. والدین به طور گسترده در میزانی که آنها رفتار های کودک مشکل دار را می بینند .( مثل :پرخاشگری ،خشونت ) متفاوتند .اینکه این رفتارها تحت کنترل کودک اند یا از شرایط و موقعیت ناشی می شوند و از کنترل کودک جدا باشند و او کنترلی بر آنها ندارد. علاوه بر این تفاوت های فردی در نگرش والدین در مورد قدرتشان برکنترل رفتارهای کودکانشان وجود دارد.به طور کلی تحقیقات نشان می دهند که در والدینی که معتقدند بد رفتاری کودک ناشی از قصد و عمد او در عصبانی کردن آنها است یا برای چیزهای که آنها می خواهند است .بیشتر احتمال دارد که در تربیت فرزندشان از روش های خشونت بار استفاده کنند.چنین والدینی کمتر اعتقاد دارند که آنها بر رفتار کودکشان کنترل دارند .و مکانیسم مقابله گری مبتنی بر حل مساله نمی تواند روش مفیدی برای آنها در کاهش استرس آنها مفید واقع شود چراکه آنها کنترل دریافتی کمی بر منبع استرسان دارند برعکس والدینی که به جزئیات موقعیت ها توجه می کنند.و بر چیز های اطرافشان خوب کنترل دارند، خیلی احتمال می رود که از مکانیسم های سازگاری استفاده کنند که متمرکز بر حل مساله است.
با توجه به مدل بار آن از هوش هیجانی که آن را مدیریت موثر گونه ی تغییرات شخصی ،اجتماعی و محیطی میداند می توان این گونه بر داشت کرد که والدینی که هوش هیجانی بالاتری دارند نسبت به تغییر ات زندگی خود از جمله نقش والدگری و استرس های آن ، به خوبی واکنش داده و می توانند از روش های مقابله ای منعطف و واقعیت مدار ،حل مساله و تصمیم گیری آن را مدیریت کنند .
جلسه ی نهم:
موضوع : مدیریت استرس والدگری خود
فعالیت ها : ابتدا رهبر گروه از اعضای گروه می خواهد به تنفس شکمی بپردازند سپس رهبر گروه از اعضای گروه می خواهد به راهکارهای مورد نظر خود در رابطه با مدیریت استرس والدگری بیان کنند. در نهایت رهبر گروه از اعضا می خواهد به جمع بندی راهکار های خود بپردازند .
در نهایت بیان تکلیف منزل اعضای گروه صورت گرفت .
روش کار :
رهبر گروه :راهکارهای بیان شده را تیر وار روی برد نوشته و هر کدام را توضیح می دهد:
1 آگاهی خود را ارتقاء بخشید
مشخص کنید چه مواقعی تحت استرس هستید و چرا موضوع خاصی برایتان خیلی مهم است . چنانچه شما ندانید که تحت فشارید و یا دقیقاً چه چیزی باعث به وجود آمدن استرس درشما شده ، نمی توانید هیچ کمکی برای حل مسئله به خود بکنید . نشانه های استرس را هفته گذشته با هم بررسی کردیم ، حالا هر کسی باید بداند که به طور شخصی در برابر استرس چه واکنش هایی نشان می دهد . برنامه روزانه آگاهی بر استرس به شما کمک می کند تا احساس های مربوط به استرس خود را نسبت به وقایع یا افکاری که در ابتدای امر برایتان قابل تشخیص نبودند، ردیابی نمایید. برای نمونه ممکن است متوجه شوید هنگامی که تلویزیون تماشا می کنید عضلاتتان منقبض است ، چرا که به دلیل نخواندن درس هایتان احساس گناه می کنید یا ممکن است هنگام صحبت کردن با افراد خاصی احساس انقباض در عضلات کنید .
محدودیت های خود را بشناسید و نشانه های رسیدن به سطح انفجار را در خود تشخیص دهید، مانند خستگی و آشفتگی . آن ها را عنوان نشانه هایی برای نیاز خود به استراحت و فرغت بپذیرید .
2 - تلاش کنید تا پیش بینی نمایید که چه چیزهایی ممکن است برای شما استرس زا بوده و شما را در حالت آماده باش قرار دهند !
چنانچه به خاطر یک واقعه قریب الوقوع اضطراب داشته باشید، بدنتان تا حدی که انگار شما آن واقعه را همراه با ترس در حال تجربه کردن هستید، واکنش نشان خواهد داد. از سوی دیگر اگر، به خودتان بگویید باور دارید که می توانید از پس آن موقعیت برآیید، ذهن و بدن شما آرام باقی خواهند ماند . تأثیر استرس برشما به طور جدی به وسیله میزان پیش بینی پذیری ،کنترل و میزان احساس تسلط شما بر آن موضوع تعیین می گردد.
برخی موقعیت های استرس زا روشن و واضح هستند، مانند وقتی که قرار است در موقعیت امتحان قرار بگیرید . در موقعیت های دیگر ممکن است ندانید چه چیزی باعث استرس شده و تمام چیزی که می دانید این است که احساس راحتی نمی کنید. انجام تمرین "برنامه روزانه آگاهی بر استرس" شاید به شما کمک کند تا بتوانید تشخیص دهید چه موقعیت هایی شما را دچار استرس می کنند. به محض اینکه مشکل را شناختید ، می توانید برای رفع آن برنامه ریزی کنید .
پیش بینی وقایع منظم
بیشترین استرس ما ، از مسایل قدیمی تکراری ناشی می شود. مانند حرف زدن باکسانی که دوستشان نداریم ، اتمام تکالیف درسی یا کاری به خصوص در عصر جمعه که باید برای صبح شنبه آماده شوید و یا شنیدن بحث و جدل دیگران . اگر ما یاد بگیریم که این موقعیت ها را پیش بینی کنیم و برای آنها آماده شویم،کمتر دچار استرس خواهیم شد . چون احساس می کنیم این موقعیت ها بیشتر تحت کنترل ما هستند. به تمرین برنامه روزانه آگاهی براسترس خود نگاه کنید تا چیزهایی را که بیش از یکبار به شما استرس داده اند دریابید ، سپس تلاش کنید کارهای زیر را تا حد ممکن انجام دهید:
از برخی موقعیت ها اجتناب کنید! (برای مثال از ملاقات افرادی که به شما احساس ناراحتی می دهند اجتناب کنید)
خودتان را تقویت کنید!(برای مثال سعی کنید تکالیفتان را به خوبی و در زمان مقرر انجام دهید)
با برخی موقعیت ها مواجه شوید (برای مثال تصمیم بگیرید درباره چیزی که همیشه از آن اجتناب می کردید ، مستقیماً با فردی که در آن کار درگیر است صحبت کنید)
بهترین کار را مشخص کنید: به عبارت دیگر بهترین روشی را که برای کاهش سطح استرس در خود می توانید به کار بگیرید، مشخص کنید. درباره روشی که به کمک آن موقعیت ها را مدیریت می کنید فکر کنید- مهم تر از همه – به این فکر کنید که آیا این روش مؤثر است یا خیر؟
3 - مسائل را زیاد بزرگ نبینید!
رهبر گروه :روی تخته می نویسد :
رویدادها افکار احساسات
هنگامی که دچار استرس می شویم ، تمایل داریم به روش خاصی فکر کنیم و اکثر مواقع متوجه نیستیم که شیوه تفکرمان ناشی از سطح استرسی است که تجربه می کنیم . به نظر می رسد تمایل داریم فکر کنیم که این مسایل حقایق مطلق هستند و الزاماً نتیجه تعبیر، تفسیر و پیش بینی (معمولاً منفی) ما در مورد مسایل نیستند. گاهی ما برداشت ها یا "انگارکه" هایی را در ذهن خود به "حتماً" و"باید" تبدیل می کنیم ، قواعدی که زمینه اضطراب و شکست را برای ما فراهم می آورند.
چندین مثال از این موارد عبارتند از :
من همیشه مسایل را اشتباه متوجه می شوم .
زندگی افتضاحی دارم.
در زندگیم هیچ چیز برای امیدوار بودن به آینده وجود ندارد.
هیچ وقت با این موقعیت جدیدم سازگار نخواهم شد (امکان ندارد با این مسئله کنار بیایم).
هیچ کسی به من توجهی ندارد(کسی مرا دوست ندارد).
وقتی در موقعیتی قرار می گیریم که ما را وحشت زده می کند، در آن موقعیت راجع به مسایل منفی گرایانه تر می اندیشیم، که این حالت به خودی خود باعث می شود اضطراب بیشتری پیدا کنیم. ما اغلب به روش بسیار افراطی فکر می کنیم ، پیامدهای یک موقعیت را بزرگ نمایی می کنیم، تنها جنبه های منفی مسئله را می بینیم، خود یا دیگران را به روش غیر منطقی سرزنش می کنیم و در نهایت به نتایجی دست می یابیم که معمولاً نادرست می باشند.در چنین شرایطی بدن ما شروع به واکنش می کند . چرا که ذهن به بدن می گوید در موقعیت نسبتاً خطرناکی قرار گرفته ایم، در نتیجه سطح استرس بالاتر رفته یا بدتر می شود . چنانچه یاد بگیریم که این افکار افراطی را با افکار واقع نگرانه تر و امیدوارکننده تری جایگزین کنیم، می توانیم یاد بگیریم که واکنش خود را به استرس کنترل کرده و احساس آرامش بیشتری نماییم. از این به بعد وقتی احساس تنش یا استرس کردید، افکارتان را دنبال کنید و سعی کنید آنها را تغییر دهید ! خواهید دید که اگر بتوانید موقعیت ها را متعادل تر و مثبت تر تفسیر کنید، به نتایج رضایت بخش تری دست می یابید.
خود گویی منفی
همه ما روزانه یکسری گفتگوهای درونی با خود داریم . کسی در درون ما هست که از زبان ما سخن می گوید و میتواند به ما غرولند کند،ما را عصبی کند، به ما احساس حقارت بدهد و بدین ترتیب ما را از رسیدن به آنچه که از زندگی می خواهیم باز دارد. گاهی ما را رها نکرده و اجازه نمی دهد که تنها باشیم ، دایماً ما را سرزنش نموده و به شکل بی رحمانه ای درباره ما قضاوت می کند و در زندگی ما مداخله می کند. او می تواند شک و تردید محکمی درباره توانایی هایمان به ما بدهد، برای مثال موفقیت در امتحان ، مقابله مؤثر با استرس های خانوادگی ، داشتن یک شغل بعد از تحصیل یا موفقیت در برقراری روابط با دیگران . او می تواند کاری کند که ما نسبت به خود احساس بدی پیدا کنیم مثلاً وقتی به خودمان می گوییم که :
تو هیچ وقت نمی توانی مسایل را درست درک کنی .
چاق و زشت هستی .
بسیار کسل کننده هستی ، چه طور یک نفر می تواند با تو دوست شود .
تو با همه فرق داری.
تو خیلی احمقی ، احتمالاً رد می شوی.
به گفتگوهای درونی که با خود دارید فکر کنید و بگویید که کدامیک از آنها ممکن است درست نباشد؟
این افکار منفی می توانند به صورت بایدها مطرح شوند برای مثال:
من همیشه باید ظاهر خوبی داشته باشم در غیر اینصورت دیگران مرا دوست نخواهند داشت .
من هیچ وقت نباید نگرانی یا ترسم را نشان دهم.
من همیشه باید بتوانم با خودم کنار بیایم.
هم چنین ما تمایل به داشتن افکار افراطی نسبت به زندگی عاطفی مان داریم مثلاً اگر من دوستی نداشته باشم بدبخت می شوم
به جای اینکه
اگر من دوست نداشته باشم ممکن است احساس دلتنگی کنم ولی به طور کلی حال خوبی خواهم داشت.
یا :
اگر آنها از من نخواهند که همراهشان بیرون بروم ؛ هیچ وقت نخواهم توانست از این طردشدگی خلاصی یابم.
به جای اینکه
اگر آنها از من نخواهند که همراهشان بیرون بروم؛ ممکن است غمگین بشوم ولی می توانم کار دیگری به جای آن انجام دهم .
4 - توقف فکر
افکار منفی سمج و تکرار شونده ، منجر به شکلی از تردید به خود می شوند ، برای مثال:
من هرگز در امتحاناتم قبول نخواهم شد .
من هرگز نخواهم توانست یک دوست خوب پیدا کنم .
و یا ترس هایی مثل:
من نگرانم که اتفاق بدی برایم بیافتد.
من امیدوارم که والدینم از هم جدا نشوند .
چنین افکاری سطح اضطراب فرد را بالا می برند . توقف فکر، تکنیک بسیار ساده ای است و در عین حال بسیار کارساز است! این کار به شما کمک می کند تا نسبت به انواع افکار اضطراب زای خود هشیار شده ، یاد بگیرید آنها را خاموش کنید و ذهنتان را از این افکار خالی نمایید . تنها کافی است که به خودتان بگویید"بسته" و یا اینکه جملات اطمینان بخش، امیدوارکننده و واقع گرایانه ای مثل "اگر کمی بیشتر تلاش کنم، قبولمی شوم؛ همه چیز به خیر و خوشی خواهد گذاشت" را جایگزین افکار منفی تان کنید.
این مسئله کاملاً ثابت شده که همیشه افکار منفی و ترسناک قبل از احساسات منفی و ترسناک به ذهن ما می آیند. بنابراین چنانچه بتوانیم افکارمان را کنترل کنیم، سطح اضطرابمان به طور قابل توجهی کاهش می یابد.
فکر مضطرب احساس اضطراب
رهبر گروه :از اعضا می خواهد تا راجع به افکار منفی که نسبت به خود دارند، فکر کنند. سپس در مورد سئوالات زیر با فردی که در کنارشان نشسته به بحث و تبادل نظر بپردازند:
آیا این افکار آنها(افکار منفی که نسبت به خود دارند) واقع نگرانه است یا غیر واقع نگرانه؟
آیا افکار آنها کمک کننده هستند یا خیر (مثلاً می توانند جلوی آنها را برای رسیدن به چیزهایی که می خواهند بگیرند)؟
آیا کنترل افکار آسان است یا سخت؟
شما باید برای متوقف کردن افکار منفی در ذهنتان قاطعانه عمل کنید! همین حالا یکی از آنها را انتخاب کنید، بپذیرید که آن فکر غیر منطقی است و شما بدون آن احساس بهتری خواهید داشت!
5 تمرین مهارت های مقابله ای
قرار گرفتن در یک موقعیت استرس زا به خودی خود منجر به احساس اضطراب و ناراحتی در شما نمی شود. به نظر می آید این واکنش بیشتر از آنکه یک واکنش اتوماتیک باشد یک واکنش عادتی است. ما عادت کرده ایم که به این طریق به موقعیت استرس زا واکنش نشان دهیم. یادگیری مهارت های مقابله ای استرس می تواند در تعدیل این عادت به شما کمک کند . یکی از تمرین های مهارت های مقابله ای استرس عبارت است از تنش زدایی عضلانی هر کجا و هر زمانی که احساس استرس به شما دست می دهد ( تکنیک تنش زدایی عضلانی که در هر جلسه با شما کار می شود ). در کنار این تمرین روی خودگویی های منفی خود نیز کارکرده و سعی کنید فهرستی از گفتگوهای درونی منفی که در موقعیت های استرس زا دارید تهیه نمایید مانند:" من نمی توانم این کار را انجام دهم." " دیگران بیشتر از من به کارها تسلط دارند"؛ و سپس یکسری جملات مؤثر برای مقابله مؤثر با استرس به جای آنها جایگزین کنید .
راجع به موقعیت هایی از زندگی فکر کنید که در آنها دچار اضطراب شده اید، به خصوص موقعیت هایی که احتمالاً در آینده نزدیک نیز دوباره با آنها موجه خواهید شد ، برای مثال:
مشکل داشتن با خانواده همسرتان یا دوستان
دعوا با همسرتان
اضطراب در طول دوره امتحانات فرزندتان
تحت فشار قرارگرفتن/ برای انجام کاری که نمی خواهید بکنید.
جلسه ی دهم :
جلسه ی یازدهم :
موضوع: استفاده از هیجان ها
فعالیت ها : ابتدای جلسه مثل همیشه با تنفس شکمی و تصویر سازی ذهنی آغاز می شود .سپس رهبر گروه با این سوال اعضای گروه را درگیر می کند :چه طور می شود کاری کرد که وقتی احساس خوبی داریم آن را بیشتر حفظ کنیم ؟چه طور می شود حتی از هیجان های منفی هم برای رسیدن به هدف های مثبتمان استفاده کنیم ؟ بعد از بحث در گروه رهبر گروه به جمع بندی مطالب اعضای گروه می پردازد.
روش کار:
رهبرگروه :شاید تصورش سخت باشد اما خود شما
هیجان ها یکی از توانایی های روانی انسان ها هستند. شاید کمی تصورش سخت باشد اما می توان از توانایی های هیجانی هم مثل توانایی های شناختی (شبیه تفکر، استدلال و ...) استفاده کرد . استفاده موثر از هیجان ها یعنی این که چه طور منبعی به نام هیجان را کنترل کنیم تا به هدف هایمان برسیم.
استفاده از هیجان ها برای تاثیر گذاری روی خودمان
چه طور می شود کاری کرد که وقتی احساس خوبی داریم آن را بیشتر حفظ کنیم ؟ چه طور می شود حتی از هیجان های منفی هم برای رسیدن به هدف های مثبتمان استفاده کنیم ؟ شاید تصورش سخت باشد اما خود شما هم بارها از هیجان هایتان برای رسیدن به هدف هایتان استفاده کرده اید. مثلا کسانی که رژیم می گیرند عکس دوران چاقی خودشان را روی یخچال می چسبانند تا حس تنفر آن ها را در رعایت رژیم ثابت قدم تر کند. یا کسانی که می خواهند کتاب درسیشان را تمام کنند، روز زدن نمره ها را در ذهنشان تصور می کنند تا حس مثبت ناشی از نمره بالا آن ها را به درس خواندن ترغیب کنند. بعضی ها هم اصلا با هیجان هایشان نان می خورند: ترانه سراها، هنر پیشه ها، داستان نویس ها و دیگران . اما راه عمومی تری هم برای استفاده از هیجان ها وجود دارد:
شوخ طبعی به چند دلیل می تواند در استفاده از هیجان های موثر باشد: اول این که دیدن جنبه خنده دار استرس ها می تواند شما را در مدیریت استرس ها یاری کند( طاس بودن لااقل هزینه آرایشگاه را کم می کند). دوم این که شوخ طبعی باعث محبوبیت اجتماعی می شود . کسانی که از شوخی های سالم استفاده می کنند محبوبیت بیشتری دارند و بنابراین از کمک دیگران بیشتر می توانند استفاده کنند.
استفاده از هیجان ها برای تاثیر در دیگران
خیلی وقت ها ما باید در دیگران هیجان های منفی یا مثبت ایجاد کنیم تا به هدفمان برسیم. تهدید(برای ایجاد ترس)،التماس(برای ایجاد حس دلسوزی)، چاپلوسی(برای ایجاد حس مثبت)، و ایجاد احساس گناه چند تا از این راه های ایجاد هیجان در دیگران هستند . اما راه اخلاقی تری هم برای استفاده از هیجان ها وجود دارد:
ابراز هیجان ها
گاهی ما باید هیجان های خودمان را در قالب کلمات به دیگران بگوییم تا دیگران حس ما را بفهمند یا رابطه مان با دیگران بهتر شود. برای همه ما ابراز بعضی از هیجان ها از بقیه سخت تر است. بعضی وقت ها حس می کنیم که اختلاف با دیگران باعث این هیجان ها شده اند. در این موارد اول باید فکر کنیم که آیا ابراز هیجان ها تعارض را حل می کند یا نه. آیا وقتی که هیجانتان را گفتید طرف مقابل می تواند کاری برایتان کند یا نه ؟ اگر تصمیم بر ابراز هیجان ها گرفتید یادتان باشد که:
الف: دقیق باشید. از فصل دوم و سوم همین جزوه استفاده کنید . به جای این که بگویید "حس بدی دارم" دقیقا بگویید چه حسی دارید و این حس از کجا آمده است . هر چه دقیق تر باشید طرف مقابل بهتر می فهمد چه حسی دارید .
ب: طرف مقابل را مقصر نکنید . به جای این که بگویید" تو این حس را در من ایجاد کردی" بگویید" من این حس را دارم " . این نکته که احتمالا بارها آن را از روان شناس های رسانه ای شنیده اید خیلی مهم است . چون که اگر طرف مقابل را مقصر کنید در او هم هیجان های منفی به وجود می آورید و این چرخه به یک بهمن تبدیل می شود .
جلسه ی دوازدهم :
موضوع:اختتامیه
فعالیت ها :مانند جلسات قبل ،این جلسه نیز با تنفس شکمی و تصویر سازی ذهنی شروع می شود ،سپس رهبر گروه از اعضا در مورد جلسات قبل به جمع بندی می پردازد . در نهایت با پاسخ دادن به سوالات اعضای گروه ،اختتام جلسه را اعلام می کند و از آنها می خواهد پرسشنامه های مخصوص پس آزمون را علامت بزنند.
پرسشنامه هوش هیجانی:
ردیفسؤالگزینه هابه نظر من براي غلبه بر مشكلات بايد گام به گام پيش رفت.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفملذت بردن از زندگي برايم مشكل است.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمشغلي را ترجيح مي دهم كه حتي الامكان من تصميم گيرنده باشم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفممي توانم بدون تنش زياد، با مشكلات مقابله كنم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفممي توانم براي معني دادن به زندگي تا حد امكان تلاش كنم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمنسبت به هيجاناتم آگاهم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمسعي مي كنم بدون خيال پردازي ، واقعيت امور را در نظر بگيرم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمبه راحتي با ديگران دوست مي شوم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفممعتقدم توانايي تسلط بر شرايط دشوار را دارم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمبيشتر مواقع به خودم اطمينان دارم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمكنترل خشم برايم مشكل است.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمشروع دوباره ، برايم سخت است.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمكمك كردن به ديگران را دوست دارم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمبه خوبي مي توانم احساسات ديگران را درك كنم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمهنگامي كه از ديگران خشمگين مي شوم ، نمي توانم با آنها در اين مورد صحبت كنم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمهنگام رويارويي با يك موقعيت دشوار، دوست دارم تا حد ممكن در مورد آن اطلاعات جمع آوري كنم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمخنديدن برايم سخت است.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمهنگام كار كردن با ديگران بيشتر پيرو افكار آنها هستم تا فكر خودم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمنمي توانم به خوبي فشارها را تحمل كنم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمدر چند سال گذشته كمتر كاري را به نتيجه رسانده ام.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمبه سختي مي توانم احساسات عميقم را با ديگران در ميان بگذارم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمديگران نمي فهمند كه من چه فكري دارم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمبه خوبي با ديگران همراهي مي كنم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمبه اغلب كارهايي كه مي كنم خوش بين هستم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمبراي خودم احترام قائل هستم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمعصبي بودنم مشكل ايجاد مي كند.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمبه سختي مي توانم فكرم را در مورد مسائل تغيير دهم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمكمك به ديگران ، مرا كسل نمي كند، به خصوص اگر شايستگي آن را داشته باشند.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمدوستانم مي توانند مسائل خصوصي خودشان را با من در ميان بگذارند.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفممي توانم مخالفتم را با ديگران ابراز نمايم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمهنگام مواجهه با يك مشكل ، اولين كاري كه انجام مي دهم دست نگه داشتن و فكر كردن است.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمفرد با نشاطي هستم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمترجيح مي دهم ديگران برايم تصميم بگيرند.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفماحساس مي كنم كنترل اضطراب برايم مشكل است.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفماز كارهايي كه انجام مي دهم راضي نيستم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمبه سختي مي فهمم چه احساسي دارم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمتمايل دارم با آنچه در اطرافم مي گذرد روبرو نشوم و از برخورد با آنها طفره مي روم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمروابط صميمي با دوستانم براي هر دو طرف مان اهميت دارد.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمحتي در موقعيت هاي دشوار، معمولا براي ادامه كار انگيزه دارم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمنمي توانم خودم را اين طور كه هستم بپذيرم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمديگران به من مي گويند هنگام بحث آرام تر صحبت كنم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمبه آساني با شرايط جديد سازگار مي شوم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمبه كودك گمشده فكر مي كنم ، حتي اگر همان موقع جاي ديگري كار داشته باشم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمبه اتفاقی که برای دیگران می افتد توجه دارم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمنه گفتن برايم مشكل است.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمهنگام تلاش براي حل يك مشكل، راه حل هاي ممكن را در نظر می آورم، سپس بهترين را انتخاب مي كنم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفماز زندگي ام راضي ام.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمتصميم گيري برايم مشكل است.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفممي دانم در شرايط دشوار، چگونه آرامشم را حفظ كنم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمهيچ چيز در من علاقه ايجاد نمي كند.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفماز احساسي كه دارم آگاهم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمدر تصورات و خيال پردازي هايم غرق مي شوم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمبا ديگران رابطه خوبي دارم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفممعمولاً انتظار دارم، مشكلات به خوبي ختم شوند، هر چند گاهي اين طور نمي شود.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفماز اندام و ظاهر خود راضي هستم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمكم صبر هستم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفممي توانم عادات قبلي ام را تغيير دهم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفماگر لازم باشد با زير پا گذاشتن قانون از موقعيتي فرار كنم، اين كار را انجام مي دهم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمنسبت به احساسات ديگران حساس هستم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفممي توانم به راحتي افكارم را با ديگران بگويم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمهنگام حل كردن، به سختي مي توانم در مورد انتخاب بهترين راه حل تصميم گيري كنم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفماهل شوخي هستم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمدر انجام كارها و امور مختلف به ديگران وابسته ام.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمرويارويي با مسائل ناخوشايند برايم مشكل است.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمحتي الامكان كارهايي را به عهده مي گيرم كه برايم لذت بخش است.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمحتي هنگام آشفتگي، از آنچه در من اتفاق مي افتد آگاهم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمتمايل به مبالغه گويي دارم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمبه نظر ديگران من فردي اجتماعي هستم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمبه توانايي ام براي مقابله با دشوارترين مسائل اطمينان دارم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفماز شيوه نگرش و فكرم راضي هستم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمبد جوري خشمگين مي شوم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفممعمولاً تغيير ايجاد كردن در زندگي روزانه برايم سخت است.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمقادر هستم احترام به ديگران را حفظ كنم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمديدن رنج ديگران برايم سخت است.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمبه نظر ديگران من نمي توانم احساسات و افكارم را بروز دهم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمهنگام روبرو شدن با شرايط دشوار، سعي مي كنم در مورد راه حل هاي ممكن فكر كنم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمافسرده هستم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمفكر مي كنم به ديگران بيشتر احتياج دارم، تا ديگران به من.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفممضطرب هستم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمدر مورد آنچه مي خواهم در زندگي انجام دهم فكر مشخص و خوبي ندارم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمبه سختي مي توانم از امور برداشت صحيحي داشته باشم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمبه سختي مي توانم احساساتم را بيان كنم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمبا دوستانم رابطه صميمي بر قرار مي كنم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمقبل از شروع كارهاي جديد، معمولاً احساس مي كنم شكست خواهم خورد.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمهنگام بررسي نقاط ضعف و قوتم، باز هم احساس خوبي در مورد خودم دارم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمهنگام عصبانيت زود از كوره در مي روم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفماگر مجبور به ترك وطنم باشم، سازگاري برايم دشوار خواهد بود.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفمبه نظر من پايبندي يك شهروند به قانون مهم است.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفماز جريحه دار كردن احساسات ديگران خودداري مي كنم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفممشكل مي توانم از حق خودم دفاع كنم.کاملا موافقمموافقمتاحدودیمخالفمکاملا مخالفم